آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

دف شهیددیارمن

هنر زيباترين تجلي و عالي ترين مرتبه شرح بر اين درد است و يادآور روزگار وصل كه در بين شاخه هاي متعدد آن، «موسيقي» شاهسوار اين زيبائي است. موسيقي نواي برخاسته از جان است كه گاه سوز و گداز فراق و گاه اميد وصل را زمزمه‌گر است و مقامات معنوي را در گوش جان نواخته و روح را به آرامي از ظلمت به ملكوت سوق مي دهد.

مغني از آن پرده نقشي بيار ببين تا چه گفت از درون پرده دار (حافظ)

هنر همايشي است نشأت گرفته از نور معرفت الهي كه بر تفكر بلند انساني پرتوافشاني مي نمايد. هنرمند با پشتوانه اي چنين ژرف براي دست يافتن به كمال انساني راهي سخت و پرفراز و نشيب را در پيش روي دارد. هنرمند با نواختن ساز خود جرس بيداري را به صدا درآورده تا پرده خواب غفلت از ديدگان فرو افتد و نويد صلح و دوستي، عشق و يكرنگي به گوش جان آدميان رسد.

هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده عالم دوام ما

رقص و شعر و موسيقي با بشر به وجود آمد و انسان از زماني كه پا به عرصه وجود گذاشت و در آغوش طبيعت بدون قيد و بند و به طور آزاد در ظلمت جهل و ناداني زندگي مي كرد داراي احساسات و عواطف و واجد تاثرات و حالاتي چون بيم و اميد، غم و شادي و ميل و نفرت بوده است. اين عواطف و احساسات و ادراكات مي بايست به صورتي جلوه گر شود كه شعرو موسيقي و رقص نمونه اي بارز از بيان اين احساسات و مولود عواطف مي باشند.


تاريخچه دف :

يكي از مهمترين سازهاي كوبه اي كه از ديرباز معمول و متداول بوده است، دف مي باشد كه به لحاظ سادگي ساختمان و قداست، هميشه مورد توجه مردم بوده است. كلمه دف در اصل عبري است و معني كوبيدن را مي دهد. هرگاه سير فرهنگي – اجتماعي دف را به عنوان يكي از ابتدائي‌ترين سازهاي كوبه اي بنگريم به اين نتيجه مي رسيم كه اين ساز با صداي گيرايش هيچ‌گاه متعلق به فرهنگ يا مكان خاصي نبوده، چرا كه ردپاي پيدايش و ساخت اوليه آن را به هيچ قوم يا مليتي نمي توان نسبت داد.

ساختن، نواختن و استفاده از اين ساز همواره در فرهنگهاي مختلف متداول بوده و در هر قوم با توجه به آداب و رسوم و سنتهاي حاكم، كاربرد ويژه اي داشته است جايگاه دف در ميان اقوام قبايل همواره متداول بوده است. در برخي قبايل از دف به عنوان ساز اصلي در مجالس سور و شادي استفاده مي شده است، حال آنكه در قومي ديگر استفاده از اين ساز مخصوص مراسم جنگ و كارزار بوده و برخي ديگر آن را برای اجراي مراسم آئيني مذهبي مورد استفاده قرار مي‌داده‌اند. در برخي قبايل رسم بر اين بوده كه براي دف قرباني كنند و يا در هنگام نواختن دف با قرباني كردن گوسفند نسبت به دف و نوازنده آن اداي احترام نمايند.

در هزاره سوم قبل از ميلاد ساكنان دره نيل (مصر باستان) در معابد خود هر روز مراسم مذهبي را با صداي انسان و سازهاي مختلف از جمله دايره هاي بزرگ در برابر خدايان متعدد خويش انجام مي دادند. در حدود هزار و پانصد سال قبل از ميلاد مسيح حضرت موسي نزد كاهنان مصري در علوم و موسيقي تعليم ديده بود. در آن دوره همراه با سازهائي كه نوازندگان مي‌نواختند، سازي به نام توف كه به احتمال زياد همان دف مي باشد همراهي مي كرده است. همچنين به گفته يكي از محققان ترك، در عروسي حضرت سليمان و بلقيس دف نواخته مي شده است. از نشانه هاي ديگر حضور دف در ميان مردم نقشهاي حجاري شده دسته اي از نوازندگان در خرابه هاي باستاني آسوره مي باشد كه در ميان آنان سازهاي گوناگون از جمله ساز دف به چشم مي خورد كه از نظر ساختمان تفاوت چنداني با دف امروز نداشته است. از ديگر آثار، نقش برجسته كاهنان معبدي است كه همراه چند نفر دف نواز و چنگ نواز در حال هديه كردن قرباني خود مي باشند.

بر طبق رواياتي كه از روزگاران كهن در ادبيات ايران باستان آمده است مراسم جشن نوروز و تحويل سال پارسيان در دوران شاهنشاهي هخامشيان و بعدها ساسانيان توسط نواي دف همراهي مي شده است.

در مزمور 149 «مزامیر حضرت داوود» اين طور آمده است: خداوند را ستايش نمائيد ... اسم او را به سرنا ستايش نمائيد او را با رقص و دف و بربط تزمير نمائيد، ... خدا را در قدس او تسبيح بخوانيد او را با دف و رقص تسبيح بخوانيد.


تاريخ دف بعد از اسلام: دف مهمترين ساز عرفاني

پس از ظهور اسلام در شبه جزيزه عربستان و با توسعه اين قلمرو، اعراب نواختن دف را از ايرانياني كه به عنوان اسير جنگي در ميان آنان بودند آموختند. پس از تحريم موسيقي توسط چندي از دينداران كه موسيقي را تنها در بعد نفساني آن ديده و از بعد روحاني آن بي خبر مانده بودند، عرفا دريافتند كه براي تزكیه و پالايش روح در كنار دستورات شرع، استفاده از عناصري نظير عشق، موسيقي، شعر و سماع مي تواند از مؤثرترين شيوه ها براي وارهيدن از عالم جسماني و عروج به عالم روحاني باشد و انسان را به تجربه لحظات بي خويشي و تهي بودن از منيّت و خودي برساند.

مستم از باده هاي پنهاني وز دف و چنگ و ناي پنهاني (مولانا)

بدين جهت توسعه و اعتلاي بعد معنوي و عارفانه موسيقي مدّنظر صوفيان واقع گشته و بدان پرداختند :

نداني كه شوريـده حالان مسـت چـرا برفشـانند در رقص دست

گشـايد دري بـر دل از واردات فشـاند سـرو دست بر كائنـات

حلالش بود رقص بر ياد دوست كه هر آستينش جاني در اوست

استاد فقيد سعيد نفيسي مي گويد: «تصوف عالي ترين فلسفه اي است كه تاكنون در فكر آدمي زادگان نقش بسته است وبالاترين افتخار نژاد ايراني اين است كه اين فلسفه را با هنر به اوج كمال خود رسانيده و عالي ترين نتيجه اجتماعي، اخلاقي و انساني را از آن گرفته است.» در بررسي تاريخ موسيقي به نوعي موسيقي ريتميك بر مي خوريم كه مربوط به جنبه هاي فكري و فلسفي گروههاي مختلف تصوف مي باشد كه شاخص ريتم در آن نقش ادواري دارد. آنچه كه اين موسيقي را جلوه و آرايش مي دهد نقش كلام است كه همزمان با ريتم و در پاره اي از گروهها باسماع و حركات دسته جمعي و منظم شكل مي گيرد. اين موسيقي كه دف در آن نقش بسزائي دارد ازمثلث عشق و عاشق و معشوق و يا جذبه و جاذب و مجذوب در تار و پود كوبه هاي انگشتان دف زنان متجلي مي شود وفيزيك او به يك بي حسي خاص دچار مي شود و از قالب تن رها مي گردد.

تصوف به عنوان يك جنبش فكري ممتاز در پي آن است كه انسان از طريق پالايش روح به يگانگي و وحدت برسد و در اين ميان نواي موسيقي و به خصوص دف وسيله اي است كه باعث مي شود انسان از طريق شنيدن به درون خود راه يابد و خود را با كل جهان متصل بيند و آرامشي دلپذير و لذت بخش در خويش احساس كرده و راهي براي رسيدن به كوي دوست و يكي شدن با ابديت بپيمايد.

دل وقـت سـماع بـوي دلـدار بـرد جـان را به سـراپرده اسرار برد

اين زمزمه مركبي است مر روح تورا بردارد و خوش به عالم يار برد

(معزالدين حمويه)

سماع در اصطلاح صوفيه گوش دل فرا داشتن به اشعار و الحان و نغمه ها و آهنگهاي موزون است در حال جذبه و بيخودي، سماع دعوت حق و نوعي عبادت مي باشد. دف از جمله مهمترين سازها در موسيقي عرفاني مي باشد :

زان رونق هر سماع آواز دف است زانست كه دف زخم و ستم را هدف است (مولانا)

دف اشاره است به دايره الاكوان و پوست روي دف اشاره است به وجود مطلق و ضربه هايي كه بر دف وارد مي شود اشاره است به ورود واردات الهي از باطن به طرف وجود مطلق به منظور خارج كردن اشياء ذاتي از باطن به ظاهر و زنگوله ها اشاره است به ظهور تجليات الهي.

كسي كه جوهر خود را نديده است كسي كان ماه از چشمش نهان است

چنين كس را سماع و دف چه باشد سماع از بهر وصل دلستان است (مولانا)

شعر و آواز و سرود و رقص كه همه آنها تحت عنوان صوفيانه «سماع» درآمده، در عرفان نقش مهمي ايفا كرده و از ديرباز مورد توجه عرفا بوده است. حضرت مولانا از بزرگان و شيفتگان موسيقي و سماع بوده است. انقلاب روحي مولانا با سماع آغاز گرديد و موسيقي جان مايه اين سماع و حال عارفانه گشت تا جايي كه بيشتر اشعار ديوان عظيم شمس و مثنوي معنوي را در سماع سروده است. اين اشعار از وزن و ريتمي خاص برخوردار مي باشند كه گويي ريشه در دف دارد و آن آواي خوش مولانا چرخ چرخان تا ثريا دف را سماع كرد. او كه اين پايكوبي و دست افشاني را با دف آغاز مي كرده و شور و وجد و حالي خاص مي يافته است به دف و نواختن آن علاقه وافر ابراز كرده و در فراق و عشق مولايش، شمس، بر دف گريه ها كرده و شعرها سروده است. اشعاري كه نزديكي و انس مولانا را به دف و دف نوازي نشان دهند و قداست اين ساز كه او را پله پله تا ملاقات خدا مي برد و به دنبال آفتاب مي كشاند را به جهانيان نشان مي دهد. روح مولانا آميخته با موسيقي است، موسيقي كه از عرفان و عشق نشأت گرفته است و براي جان بخشيدن به اين موسيقي، مستانه بر دف پنجه مي زند و شعر و موسيقي را ثبت بر جريده عالم مي كند.

پنجره اي شد سماع سـوي گلستان نو گوش و دل عاشـقان بـر سـر اين پنـجره

آه كه اين پنجره هست حجابي عظيم رو كه حجابي خوش است هيچ مگو اي سره

ديوان شمس

توجه خاص مولانا به موسيقي و سماع موجب گرديد پيروان وي جايگاه ويژه اي براي موسيقي و دف نائل شوند به حدي كه صلاح الدين زركوب وصيت مي نمايد تا پس از مرگ، جنازه اش را دف زنان و رقص كنان و پاي كوبان تا آرامگاه ابدي وي حمل كرده و به خاك سپارند و با اجراي اين وصيت توسط مولانا، از آن پس هرگاه كسي از پيروان يا بستگان مولانا رخت از جهان بر مي بست جنازه او را دف زنان و دست افشان به خاك مي سپردند.

ميا بي دف به گور من زیارت كه در بزم خدا غمگين نشاید (مولانا)

از ميان سازهاي مورد استفاده در موسيقي خاص سماع، دف و تنبور از جايگاه ويژه اي برخوردار است و داراي وجهه اي مقدس و حرمتي خاص مي باشند به گونه اي كه نوازندگان پيش از شروع به نواختن و همچنين پس از اتمام آن ساز خود را بوسيده و برديده مي نهند.

آواي تـرنـم بـهاري اي دف آهنگ زلال جويباري اي دف

بر طاقچه ي اصيل موسيقي عشق آئينه ي نبض آبشاري اي دف

(نسيم كرماني)

مست شدند عارفان، مطرب معرفت بيا زود بـگو ربـاعيـي، پيـش درآ، بگيـر دف

باد به بيشه درفكن، در سر سرو و بيدزن تا كه شوند سرفشان بيد وچنار صف به صف

(مولانا)

| نظر بدهید نوشته شده توسط نسرین




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر