آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

شیرکو بیکس (به کردی: Şêrko Bêkes) (زاده دوم ماه مه ۱۹۴۰) شاعر معاصر کرد عراقی است که از سوی انجمن قلم سوئد برنده جایزه توچولسکی (Tucholsky) شد. سروده‌های او به زبان کردی هستند.
وی در سال ۱۹۴۰ میلادی در شهر سلیمانیه عراق به دنیا آمد. پدرش فائق بیکس از شاعران بنام روزگار خود بود. بیکس بخاطر مشکلات سیاسی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ در سوئد زندگی می‌کرد ولی پس از آن به عراق بازگشت.
در ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعر شیرکو بنام مهتاب شعر منتشر شد و از آن زمان تا کنون چندین مجموعه شعر، دو نمایشنامه منظوم و ترجمه پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی و عروسی خون اثر لورکا به زبان کردی از او به چاپ رسیده است .
از جمله دفترهای شعر این شاعر می‌‌توان از دو سرو کوهی، عقاب، رود، سپیده دم، آفات، کرکس، عطشم را شعله فرو می‌‌نشاند، دره پروانه‌ها، صلیب، مار و روز شمار یک شاعر، سایه ‌و آزادی، این واژه بی‌آبرو نام برد که به زبان‌های فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، عربی و غیره ترجمه و چاپ شده اند. در ایران نیز در مجموعه‌هایی از او همچون منظومه بلند دره پروانه (ده‌ربه‌ندی په‌پووله) و آزادی، این واژه بی‌آبرو با همت محمد رئوف مرادی ترجمه و به چاپ رسیده است .
مهم‌ترین ویژگی کارهای شیرکو بیکس، غربتی است که بنمایه اصلی آثار اوست.

شیرکو بی‌کس شاعر بی مرز كردستان
شیرکو بیکس (به کردی: Şêrko Bêkes) (زاده دوم ماه مه ۱۹۴۰) شاعر معاصر کرد عراقی است که از سوی انجمن قلم سوئد برنده جایزه توچولسکی (Tucholsky) شد. سروده‌های او به زبان کردی هستند.
وی در سال ۱۹۴۰ میلادی در شهر سلیمانیه عراق به دنیا آمد. پدرش فائق بیکس از شاعران بنام روزگار خود بود. بیکس بخاطر مشکلات سیاسی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ در سوئد زندگی می‌کرد ولی پس از آن به عراق بازگشت.
در ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعر شیرکو بنام مهتاب شعر منتشر شد و از آن زمان تا کنون چندین مجموعه شعر، دو نمایشنامه منظوم و ترجمه پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی و عروسی خون اثر لورکا به زبان کردی از او به چاپ رسیده است .
از جمله دفترهای شعر این شاعر می‌‌توان از دو سرو کوهی، عقاب، رود، سپیده دم، آفات، کرکس، عطشم را شعله فرو می‌‌نشاند، دره پروانه‌ها، صلیب، مار و روز شمار یک شاعر، سایه ‌و آزادی، این واژه بی‌آبرو نام برد که به زبان‌های فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، عربی و غیره ترجمه و چاپ شده اند. در ایران نیز در مجموعه‌هایی از او همچون منظومه بلند دره پروانه (ده‌ربه‌ندی په‌پووله) و آزادی، این واژه بی‌آبرو با همت محمد رئوف مرادی ترجمه و به چاپ رسیده است .
مهم‌ترین ویژگی کارهای شیرکو بیکس، غربتی است که بنمایه اصلی آثار اوست.
*
درباره شیرکو بیکس شاعر معاصر و نامدار کرد
شعر كوردی با وجود محاصره‌ی فرهنگی، هرگز هویت ملی خود را از دست نداده و شاعران كورد بخاطر تشخیص امتیاز انسانی و مسیر متعهد خود، هرگز تسلیم تخیل بی بار و پروسه زیبایی كلام نمی‌شود. آنچه خط همبستگی زبان و جان خلاق این شاعران را به وجود می‌آورد، زبان مشترك آنها از یك حلقوم خونین است.
یكی از عمده عواملی كه تاكنون سبب حفظ و حراست فرهنگ ملت كورد شده است همین همسویی اندیشه‌ی قومی است. شاعران كورد به آن نكته فروزش و فراگیر اندوه و شادمانی مشترك انسانی رسیده‌اند و زبانشان ... همبسته‌ی بغض‌ها و بیم‌ها و دردها و عشق‌ها و عاشقانه‌های آدمی را در بر می گیرد.
شاعرانی كه رسوب، فرهنگ، دردها و ناعدالتیها و ادبیات این ملت را به گوش دنیا رسانده و خود نیز جهانی شده اند . یكی از این شاعران جهانی و معاصر كورد استاد شیكو بی‌كس می باشد. شیركو بی‌كس فرزند «فایق بی‌كس» كه پدرش یكی از شاعران بزرگ و ملی كورد می باشد. شیركو بیكس‌ در سال 1940 میلادی (1319) شمسی در شهر سلیمانیه به دنیا آمد و در دامن مادری فرهنگ دوست و پدری دانا بزرگ شد.
او بعد از استاد عبدالله گوران، یكی از شارحان و معماران پیشرو شعر آزاد كوردی است. شیركو بی‌كس پر كار و خستگی ناپذیر كه بیشتر به مفهوم ادبی جهانی در اذهان اهل فن جایی گرفته است و با آنكه در نقد ، داستان و ترجمه تواناییهایی در خور و شایسته می باشد، اما كار شعر ، سرنوشت محوری قلم او را رقم می زند . استاد شیركو بی‌كس هر چند وابستگی به احزاب و گروههای فعال سیاسی كورد را داشت اما از راه ادبیات و سرودن شعر به مبارزه علیه ظلم و زور روا شده به ملت كورد پرداخت و سالها در این زمینه به فعالیت پرداخت كه می توان به مبارزات او در این مهم بر علیه رژیم فاسد و اشغالگر بعثی صدام حسین و سرودن شعر برای شخصیتهای مبارز كورد و شهیدان این راه اشاره كرد.
سخت كوشی و پیگیری این شاعر جهانی در سیطره فرهنگ، ادبیات و شعر كوردی ، به او شخصیتی غول آسا و عاصی بخشیده است. شاعر چیره دست فارس زبان روزگارمان سید علی صالحی سالها پیش شیركو بی‌كس را امپراتور شعر دنیا نامیده است .
شیركو بی‌كس در جامعه فرهنگی كورد، هموزن احمد شاملو در پهنای ادبیات معاصر فارس می باشد. آثار شیركو غنی و بسیارند، در سال 1968 میلادی اولین مجموعه‌ی شعر وی با عنوان «درخشندگی شعر» منتشر شد و صاحب آثاری چون: آئینه‌های كوچك «شعر» ، بامداد «شعر»، من عطشم را با آتش فرو می نشانم «شعر»، كاوه‌ی آهنگر «نمایشنامه منظوم»، سپیده دم «شعر»، پیرمرد و دریا «همینگوی – ترجمه»، دو سرود كوهی «شعر»، رودخانه‌ها «مجموعه داستان»، عقاب «شعر»، كجاوه گریه‌ها«شعر»، صلیب و مار و روزشمار شاعر «شعر بلند» و... مجموعه مقالات ، ترجمه‌ها و ... می باشد. شیكو بی‌كس در سال 88-1987 میلادی از دست «انگوار كارلسن» نخست وزیر سوئد جایزه جهانی «توخولسكی» مدال افتخار در ادبیات را دریافت كرد و همچنین در فلورانس ایتالیا، بزرگترین انجمن مدنی به او لقب «همشهری» داده است.
اشعار شیركو تاكنون به زبانهای آلمانی، فرانسه، ایتالیایی، سوئدی، نروژی، عربی، فارسی و... ترجمه شده است و بعضی از اشعار او انتخاب شده و در كتابهای درسی چند كشور برای تدریس گنجانده شده است.
شیركو بی‌كس بی‌شك مانند حلقه‌ای گره خورده در زنجیره‌ی خدایگان تاریخ ادبیات دنیا چفت شده است، خدایگانی مانند: لوركا، محمود درویش، نرودا، ریتسوس، داستایوسكی، شاملو، جبران خلیل و... كه چنان بتی ستودنی در معابر استوره‌ای ملل دنیا جاودانه خواهند ماند.
منبع: "پرتوک"
*
”شیركو بیكس“شاعر معاصر كرد وبرنده جایزه توخولسكی، برای محافل فرهنگی جهان نامی آشناست گرچه متاسفانه در محافل رسمی وغیر رسمی داخلی كمتر نامی از او برده می شود ...شاید چون در اینجا دریچه های ادبیاتمان را تنها بر نام ها وچشم اندازهای خاصی می گشاییم وصافی های سیاست و مصلحت همواره از گذر گوهری بیگانه رویگردان بوده اند .
خالق به نام شعر مدرن كرد در سال 1940 میلادی در شهر سلیمانیه (كردستان عراق) چشم به جهان گشود. پدرش” فائق بیكس “ از شاعران بنام روز گار خود بود.
در 1968 اولین مجموعه شعر ”شیركو“ بنام ” مهتاب شعر“ منتشر شد واز آن زمان تا كنون چندین مجموعه شعر، دو نمایشنامه منظوم و ترجمه ” پیرمرد و دریا “ نوشته ارنست همینگوی و "عروسی خون" اثر ” لوركا “ به زبان كردی از او به چاپ رسیده است .
” دو سرو كوهی “ ،”‌عقاب“ ، ” رود“ ، ”سپیده دم “ ، ” آفات “ ، ” كركس “ ، ” عطشم را شعله فرو می نشاند “‌ ، ” دره پروانه ها “ ، ” صلیب ، مار و روز شمار یك شاعر “،” سایه “‌و ”آزادی، این واژه ی بی آبرو “ از جمله دفتر های شعر این شاعر كرد است كه به زبان های فرانسوی ، ایتالیایی ، سوئدی ، عربی و... ترجمه وچاپ شده اند . در ایران نیز در سالهای اخیر، مجموعه هایی از او همچون منظومه بلند ” دره پروانه “ و ” آزادی ، این واژه ی بی آبرو “ با همت "محمد رئوف مرادی” ترجمه وبه چاپ رسیده است .
مهمترین شاخصه كارهای شیر كو بیكس ، غربتی است كه بن مایه اصلی آثار اوست. غربتی كه هم درونی است وهم بیرونی. بدین معنا كه شعوری كه شعر به شاعر هدیه می كند موجب غربت درونی اوست كه این فصل مشترك تمامی شاعران اصیل است . دیگر غربتی است بیرونی؛ كه از دور دست های تاریخ ملتش سر چشمه می گیرد و تا دوران پر آشوب معاصر همواره این غربت در صورت ها و صورتك های بی شمار مكرر شده است .
**
آزادی آواز چاقوها شد
وجیب ِدزدها
وجانماز تبر ها
آزادی، جواهرات گذرگاه سیاست
وبازرگان دروغهای رنگین
میان شهرها
آزادی، لنگه بارهای قاچاق
های ؛ چه كسی نشان كامل آزادی را به من میدهد؟
این واژه ی بی آبرو
آزادی چراغی است كه راه را دراز میكند...
( از مجموعه "این واژه ی بی آبرو"
**
ایستگاه
در پسینگاه خیالت
گیسویت را
از میان دو كوه به دستم سپردی
در ابری پیچیدمش
كه بارانی در آن خفته بود
باران كه چشم گشود
آذرخشی
از گیسویت بر شد:
دلم بارید
در هوای خیالت
اخگری بسته بال
پرنده ای شدم
مرزهای فشرده ی مه را شكستم
تا یافتمت
سوار بر بال های خاكستر
باز گشتیم
به سپیده گرسنگان !
تنهایی ام
ایستگاه توقف غریبه هاست
در هوای خیالت.
**
شعری از شیرکو بی‌کس
ترجمه از مختار شکری‌پور
چشمهایت
از کنار شبی گذشتم
صدایم کرد
و مرا پیش خودش نگه داشت
بعد از آن
دردی گویا شدم
از کنار رودی گذشتم
صدایم کرد
و مرا در برگرفت
بعد از آن
مه دامن او شدم
از کنار کوهی گذشتم
صدایم کرد
دست‌ام را گرفت
و به قله‌اش برد
بعد از آن
سایه‌ بوته‌هایش شدم
اما
از کنار چشم‌های آبی تو که گذشتم
مسحور جادوی شان شدم
به آن‌ها عادت کردم
از آن روز به بعد
در چشمهایت فرورفتم
و
در گرداب‌شان گیج می‌خورم

«شیركو بی‌كس» متولد1940 میلادی/ سلیمانیه كردستان عراق
از آثار او: عقاب ـ دو سرود كوهی ـ درة پروانه‌ها ـ صلیب و مار و تقویم شاعر ـ سایه‌ـ
زن و باران ـ گورستان چراغها و...
پنج قطعه شعر زیر از مجموعة «سایه» چاپ 1999 سلیمانیه انتخاب و به فارسی برگردانده شده است.
صلاح‌‌الدین قره‌تپه ـ اسلام‌آباد غرب
**
تناسخ
اگر در روزی توفانی بمیری
بسا كه روحت در تن ببری حلول كند
اگر در روزی بارانی بمیری
بسا كه روحت در بركه‌ای حلول كند
اگر در روزی آفتابی بمیری
بسا كه روحت در انعكاس پرتویی حلول كند
اگر در روزی برفی بمیری
بسا كه روحت در تن كبكی حلول كند
اگر در روزی مه‌آلود بمیری
بسا كه روحت در دره‌ای حلول كند
اما بدین‌گونه كه می‌بینید:
من زنده‌ام و
شعر برایتان می‌خوانم
با این همه دیر زمانی است
روحم در تن كردستان حلول كرده است.
**
كمین
(توفان هماره در كمین بود)
برگی تمامی اسرار درختش را می‌دانست
پیوند میان او و تالاب و نجواهای شبانه
پیوند میان او و پرنده و نامة مزرعه و
آمد و شد شعاع و حركت میان واژه و
غروب در جنگل.
پیوند میان او و مهتاب
پیوند سایه او و پسرك چوپان و
نی‌لبك‌اش
(زمستان هماره در كمین بود)
دانه‌ای شن هم
راز جویبار در سینه‌اش بود
رازو ریشه‌ها
راز او و زلف گیاه و
راز او و رخسار دخترك چوپان و
راز او و سر‌چشمه
(سیلاب هماره در كمین بود)
توفان هجوم آورد
سیل هجوم آورد
برگ بر تخت شاخه و
شن بر بستر آب
هردو كشته شدند
اما هیچ‌كدام
راز عشق را نگشودند!
**
نوشتن
آن‌گاه كه با ساقة تاكی بنویسم
تا كه برخیزم
سبد كاغذم از خوشة انگور پر شده است!
یك‌بار با سر بلبلی نوشتم
برخاستم... لیوان دم دستم لبریز از نغمه بود
روزی با بال پروانه‌ای نوشتم
برخاستم... سر میز و تاقچة پنجره‌ام
لبریز از گل بنفشه بود
زمانی هم
كه با شاخه گیاه دشت انفال و حلبچه بنویسم
همین كه برخیزم...می‌بینم:
اتاقم، خانه‌ام، شهرم، سرزمینم
همه آكنده از جیغ و داد و
از چشم كودكان و
از پستان زنان!
***
اجتماع
غروب
در اجتماع درختان
هنگامی كه درختی سخن می‌گفت
بسیار به آن می‌بالید
كه كمانچه فرزند اوست!
در اجتماع بامدادی چند تالاب
آن‌گاه كه تالابی به سخن در‌آمد
بسیار به آن می‌بالید
كه بلندترین آبشار دختر اوست!
در اجتماع بیشه‌زار در‌ّه‌‌ای هم
هنگام ظهر
وقتی كه نی لب به سخن گشود
بسیار به آن می‌بالید
كه نی‌لبك نوة اوست!
در اجتماع نهانی چند تپه‌ای
وقتی كه خاك به سخن درآمد
بسیار به آن می‌بالید
كه زیباترین كوزه هم دختر اوست!
در اجتماع پرشتاب كوهستان
هنگامی كه كوهی نوبت سخنش در رسید
بسیار به آن می‌بالید
كه مرمر هم دختر اوست
شبی نیز در اجتماع ناآرامی
كه روستاهای كردستان گرد هم آمدند
هنگامی كه (گرد و خاك) سخن می‌‌گفت
بسیار به آن می‌بالید
كه بدینگونه
(نالی)* هم فرزند اوست!
* نالی: شاعر بزرگ كرد و هم‌طراز خواجه شیراز
**
شعر ویرانه
واژه‌ را كاشتیم
برای آنكه در دشتها
فردا بروید!
واژه را با باد در‌آمیختیم
تا در آسمان
حقیقت پرواز كند!
شعر را ركاب سنگ كردیم
تا در كوهها
تاریخی نو قیام كند!
ام‍ّا دریغا...دریغ!
دشتها را چنان برگی سوزاندیم
آسمان را قفس كردیم و
كوهها را ترور...
بدین‌گونه شعر نیز
اینك به ویرانه‌ای سوخته مبدل شده است!
***
ترجمه چند شعر شیرکو بیکس
برگردان به فارسی: صلاح‌الدین قرهه‌تپه
۱
برف گفت :
ساده مثل من بنویس
آنگاه که آب شدی به اعماق برو
و در سرزمین شعر
دریا ها را بیافرین
دریاچه ها را
۲
تمام چراغ ها روشن اند امشب
و خانه تاریک است
چرا برنگشتی !؟
* * ‌*
تمام چراغ ها خاموش اند امشب
و خانه اما روشن . . .
آیا تویی که بر گشته ای !؟
۳
بر جاده باریک دفترم روزی
شعری سیاسی و شعری عاشقانه به هم رسیدند
و من می دیدم
اولی که سخن می گفت
آتش از پیکرش می پرید
و دومی
پرتو نور ماهی عسلی !
۴
رودی پرسید : چه ای ؟
گفتم : ماهی ام . . . شیرکو بیکه سی که ماهی شده است .
- از کدام رود ؟
- شعر
- و این رود اگر خشک شود ؟
- در آن ِ لحظه می میرم .
۵
باران همیشه زیبا نیست
اما همیشه باران است
درختان جنگل همه زیبا نیستند
اما همیشه درخت اند
بندگان خدا
پرنده های او
و احشامش
همه زیبا نیستند !
و شعرهای من . . .
و . . .
طرحی از خودم
" طرح ۷ "
شعری را در زیر این برف ها گم کرده ام
رد پاهایت دوره ام می کنند
آب می شوم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر