آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

خوزستان فاجعه ای انسانی در نزدیکی ما
شیوع پدیده هولناک خودسوزی از زنان وجوانان به کودکان خردسال هر انسانی را وا می دارد که این ناهنجاری اجتماعی رادر نقاط محروم کشور جدی بگیرد وباطرح آن همه کارشناسان رابه یاری طلبد تا افکار انسانی وبلندشان باطرح راهکارهای علمی چاره ای بیندیشند.به دنبال کنجکاوی درباره مسائل زنان راهی خوزستان شدیم منطقه ای که شاید قسمت اعظم ثروت های ملی ما در این منطقه باشد.به سراغ بیمارستان سوانح وسوختگی اهواز وپزشک جوان واهل درد این بیمارستان دکتر ...رفتیم.وارد سالن که شدیم صدای فریاد خدیجه دختر 12 ساله ای که دست به خودسوزی زده بود وتوان خود را از دست داده بود.جسم سوخته ونحیفش دیگر تحمل داروهای شیمیایی رانداشت.پزشکش می گفت پوست قسمت های سالم بدنش را به پشت او پیوند می زنیم اما بدنش آنقدر ضعیف شده که پیوند را نمی پذیرد واینک پس از گذشت پنج ماه بهبودی حاصل نشده است.بعد از مدت ها فریاد کشیدن بدن نحیف وکوچکش را مانند یک تکه چوب سوخته برتخت گذاشتند.رنگ رخسارش زرد ولبانش خشک شده بود.قطراتاشک ازکاسه چشمان بی رقمش جمع شده وتوان ریختن بر صورت تکیده او را نداشت وما با دیدن این صحنه نمی دانستیم که از او چه بپرسیم به او چه بگوییم وفقط نگاه های درد آلود خدیجه بودوما.به سختی بغضمان را فرو خوردیم از او پرسیدیم چرا دست به خود سوزی زده ای؟بی مقدمه گفت خانم ما خیلی فقیریم 9تا بچه ایم من از همه کوچکترم پدر ندارم پدرم دو ماه است فوت کرده برادرم خرج ما را می دهد او کارگر است زنش هم مرده بچه او پیش ماست ما خیلی فقیریم روی تخت دیگر دختر 17 ساله ای بستری است دلیل این کارش را پرسیدم پرستار گفت پدر ومادرش سال ها پیش از هم جدا شده بودند بعد از سال ها مادرش آمده بوداو را ببیند او از پدرش خواسته بودکه پیش مادرش برود اما پدر اجازه نداده بود .پرستار ادامه داد خود سوزی او بالای 80 درصد ومرگش حتمی است یکزن حامله نیز به دلیل درگیری بافرزندان هوویش خودسوزی کرده بود خود سوزی او بالای 80 درصد است وپرستار می گوید مرگ او حتمی است. ولی بی نهایت امیدوار است .در نگاهش یک دنیا التماس به نگاه محبت آمیز به دست نوازشی از سر مهر ودوستی به لبخندی که نوید زندگی بهتری رابه او بدهد موج می زند هنوز از زندگی با شوهرش واز فرزندان هوویش که آنان رابخشیده می گوید از کودک پنج ماهه ای که در شکم دارد وامید به زندگی.در اتاق دیگری زن 54 ساله ای بالای 80 درصد بستری شده است چشمان بی سو لبان سوخته وترک خورده وپوست سوخته وهزار رنگ شده او حکایت از مرگ دارد هیچ اثری از زندگی وحیات در او به چشم نمی خورد نه امیدی ونه مقاومتی فقط مرگ را می طلبد ودیگر هیچ.در دیگر اتاق های بیمارستان نیز زنان خود سوخته دیگری بستری هستند وعده ای با وجود دست زدن به خودسوزی این کار خود را کتمان می کنند شاید هراس از آینده آنان را وا می دارد که کار خود را کتمان وسکوت کنند وآن را حادثه ای اتفاقی جلوه دهند سپس به بخش مردان رفتیم فریاد های ضجه واری ما رادر جای خود میخ کوب کرد صدا متعلق به پسر جوانی باسر وصورت سوخته بود که در راهروی بیمارستان ایستاده بود وظاهرا از پرسنل آنجا چیزی را طلب می کرد او را آرام کردند وبه اتاق باز گرداندند دکتر ... برای ما توضیح داد که این جوان 18 ساله مبتلا به اسکیزوفرنی است که به تازگی برادر خود را که مجروح شیمیایی جنگ بوده از دست داده ودر نتیجه شوک وارده خودسوزی کرده......ادامه دارد
بر گرفته از کتاب زنان خود سوخته اثر پروین بختیار زاده چاپ دوم که از کتابخانه ها جمع آوری شده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر