سالهاي متمادي از پايان جنگ تحميلي مي گذرد و بسياري از موضوعاتي که در آن دوران از مهمترين ارزشهاي فردي و اجتماعي به شمار مي آيد کمرنگ شده است. با گذشت زمان و درگيري افراد جامعه با مشکلات معيشتي و رفاهي و رشد روحيه فردگرايي و دنياطلبي، بسياري از آسيبهاي جنگ به دست فراموشي سپرده شده است و تنها معدودي از افراد به جهت وظايف خاصي که بر گردن دارند نسبت به عوارض به جا مانده احساس مسئوليت مي کنند. موضوع توجه به خانواده هاي جانبازان که وارث واقعي پيروزي دفاع مقدس هستند از جمله مواردي است که نيازمند پيگيري و همت عالي جامعه است.
در طي دوران جنگ تحميلي بسياري از افراد جامعه بر خود واجب دانستند تا در مقابل دشمن بايستند و از حريم ارزشي و مرزهاي آبي و خاکي کشور خويش دفاع نمايند. يکي از تبعات طبيعي اين دفاع بازماندگاني هستند که نشاني از آن زمان به همراه دارند. جانبازاني که علاوه بر مشکلات جسمي با برخوردهاي غلط (خواسته يا ناخواسته) افراد جامعه از نظر روحي نيز زخم خورده اند.
در اين ميان برخي زنان جامعه ما با انگيزه اداي تکليف الهي، خواستار تشکيل زندگي مشترک با اين عزيزان شدند.
هر چند اين تصميم برخاسته از اعتقاد و کاملاآگاهانه است اما با توجه به مخاطرات و مشکلات پيش روي اين بانوان، کليه افراد جامعه بالاخص مسئولان ذي ربط، وظيفه دارند تا از چنين تصميمي حمايت نمايند و شرايط لازم را براي پايداري و استحکام خانواده هاي جانبازان فراهم نمايند.
مقاله حاضر، نتيجه تحقيقي با عنوان «بررسي مشکلات همسران جانباز قطع نخاع» مي باشد. هر چند که اين بررسي در شکل مقدماتي است، اما آغاز گامهاي بلندتري است که قطعا ما را در رسيدن به راهکارهاي مناسب حمايتي اين عزيزان ياري خواهد کرد.
در نمونه انتخابي اين تحقيق، همه ازدواجها بعد از جنگ صورت گرفته و تصميم زنان از روي احساسات نبوده است. خواستگاري از طرف زنان و با پيگيري آنان به صورت غير مستقيم از طرف افراد خاص و با بنياد جانبازان صورت گرفته؛ زنان فرد خاصي را براي ازدواج در نظر نداشتند و فقط خواستار ازدواج با يک جانباز بوده اند. نقش رسانه هاي گروهي در تشويق زنان براي چنين ازدواجي پر رنگ بوده و مخالفت اولياء به دليل نگراني هاي دلسوزانه با صحبتهاي دخترانشان برطرف شده است. ميزان سواد و تحصيلات زنان بالاتر بوده و همت و اراده بالاي زنان سبب موفقيت آنها در ادامه تحصيل، پس از ازدواج شده است. آنها قبل از ازدواج تصوير مبهمي از مشکلات با جانباز داشته و ايده آل نگر بوده اند.
در طي اين تحقيق به نتايجي رسيديم که قبل از بيان نتايج لازم است به اين نکته اشاره شود که اين نتايج، قابل تعميم به کليه خانواده هاي جانبازان نيست و ما عملاشاهد حضور خانواده هايي هستيم که با تقويت تفاهم و افزايش مهارتهاي لازم در وضعيت بسيار مطلوبي هستند که با الگو قرار دادن آنها مي توان به خانواده هاي ديگر کمک کرد. اما بايد پذيرفت که در شرايط فعلي جامعه بشري، حتي خانواده هايي که کمترين مشکلات را به لحاظ روحي و جسمي دارند؛ باز هم در معرض مخاطرات و ناملايمات قرار مي گيرند و بايد راه هاي برون رفت از مشکلات را بياموزند و قطعا خانواده هاي محترم جانبازاني که در معرض آسيبهاي جسمي و فشارهاي روحي هستند از شرايط دشوارتري برخوردارند و همه آنان را نمي توان از يک ميزان توانمندي، بهره مند دانست. لذا بايد با حفظ حرمت و شان تک تک اين مردان بزرگ و خانواده هاي محترمشان مشکلات موجود آنان را شناخت و در حل آن کوشش نمود.
نتايج به دست آمده حاکي از آن است که در زندگي اغلب جانباران با يک روال عادي (مانند ساير افراد جامعه) سروکار نداريم. شروع زندگي بسته به ميزان انگيزه معنوي و عقيدتي زن در اوج رضايت و آرامش روحي آغاز مي گردد ولي چنين به نظر مي رسد که با عدم توجه به مشکلات و تبعات طبيعي زندگي و شرايط روحي جانباز که از برخوردهاي اطرافيان با وضعيت فعلي او نشات مي گيرد؛ اين زندگي ها سريعتر به سمت ناآرامي پيش مي رود و بعضا بحراني مي شود.
از آنجايي که فرد در تنهايي و انزوا بسر نمي برد و قرار هم نيست که حصاري دور خود بکشد؛ طبيعي است که عکس العمل نزديکان، اطرافيان و حتي ساير افراد جامعه با جانباز و شرايط او بسيار اهميت داردچرا که بخشي از رفتار انسانها بازتابي از برخورد اطرافيان است. پس از ازدواج زن بايد تصورات خود را در صحنه زندگي عملي سازد اما بسته به واقعي يا ايده آلي بودن آنها، نتايج عمل متفاوت است. اکثر زنان اظهار مي دارند که قبل از ازدواج فکر مي کردند از جهت جسمي توانايي جبران شرايط خاص جانباز را دارند. به بيان بهتر توجه آنها بيشتر روي مشکلات جسمي بوده و تبعات روحي حاصل از آن را ناديده گرفته اند اما بعد از ازدواج متوجه شده اند که جانباز، علاوه بر مشکلات جسمي و شرايط روحي خاص ناشي از آن، فردي است با تمام خصوصيات يک همسر در زندگي مشترک؛ مثل برخورداري از سلايق، نگرشها، فرهنگ، خانواده... که در تمامي اينها مي تواند تفاوت هاي کوچک يا بزرگ بين او و همسرش وجود داشته باشد؛ همان طور که اين تفاوتها ميان تمام زوجين ديده مي شود. اگرچه انگيزه معنوي در شروع زندگي سبب کم رنگ شدن مشکلات ناشي از موارد فوق مي شود اما نمي تواند اهميت آن را کاملااز بين ببرد.
در طي زندگي، زن با مشکلاتي روبرو مي شود که با انگيزه معنوي، خويش را به آرامش مي خواند ولي گاه مشکلات، بزرگتر از آن است که تنها با اين انگيزه فراموش شود؛ در نتيجه ممکن است خستگي زيادي که در کار و امور روزمره ايجاد مي گردد به صورت افسردگي، گوشه گيري و گاهي دلزدگي ظاهر شود. نتيجه آن که همسران جانباز بيشتر نيازمند ياري و همراهي روحي و عاطفي ديگران هستند؛ اما فرهنگ مبتني حاکم بر جامعه که هميشه مرد را در جايگاه فعالتري نسبت به زن قرار مي دهد؛ سبب شده از خود گذشتگي زن در زندگي با جانباز از ديد مردم و حتي جانبازان غير قابل باور به نظر آيد و اين تصور گاهي مانع ياري و همراهي از طرف آنها مي شود.
نگاه واقع گرايانه به زندگي جانبازان و پرهيز از توقعات رفتاري سنگين از آنها مي تواند ما را به راهکارهاي مناسب هدايت نمايد. از جمله پيشنهادهاي راهبردي جهت تداوم پيوندهاي موفقتر اين عزيزان؛ شرکت در جلسات کارگروهي است که با نظارت مشاورين اجرا مي گردد و موجب مي شود که همسران جانباز، خود را در عرصه زندگي تنها نبينند و ضمن ارتباط با خانواده هاي ديگر، راه حلهاي تجربه شده و مفيد را بيابند و به کار گيرند.
تنظيم و اجراي برنامه هاي نشاط آور ورزشي و غير ورزشي براي جانبازان و همسرانشان موجب تقويت روحيه آنان خواهد شد. تجربه سالهاي اخير نشان مي دهد که موفقترين جانبازان در عرصه اجتماعي و خانوادگي افرادي هستند که معمولاورزش و نشاط را در برنامه اصلي زندگي خود قرار داده اند. تقدير و تجليل از همسران جانباز به اشکال مختلف و به شکل مستمر، قدرشناسي جامعه را به آنان اثبات خواهد کرد.
حمايت مالي و رفاهي بالاخص در امر مسکن، تحصيل و آموزش، مقابله با مشکلات را براي آنان هموارتر مي سازد. در پايان بايد گفت که برخورد صحيح مسئولان و مردم از بازماندگان جنگ تحميلي و خانواده هاي آنان سبب ايجاد انگيزه و تشويق جوانان براي دفاع از ارزشها و آب و خاک ميهن اسلامي مي گردد و هر گونه ترديدي را از ميان خواهد برد.
در طي دوران جنگ تحميلي بسياري از افراد جامعه بر خود واجب دانستند تا در مقابل دشمن بايستند و از حريم ارزشي و مرزهاي آبي و خاکي کشور خويش دفاع نمايند. يکي از تبعات طبيعي اين دفاع بازماندگاني هستند که نشاني از آن زمان به همراه دارند. جانبازاني که علاوه بر مشکلات جسمي با برخوردهاي غلط (خواسته يا ناخواسته) افراد جامعه از نظر روحي نيز زخم خورده اند.
در اين ميان برخي زنان جامعه ما با انگيزه اداي تکليف الهي، خواستار تشکيل زندگي مشترک با اين عزيزان شدند.
هر چند اين تصميم برخاسته از اعتقاد و کاملاآگاهانه است اما با توجه به مخاطرات و مشکلات پيش روي اين بانوان، کليه افراد جامعه بالاخص مسئولان ذي ربط، وظيفه دارند تا از چنين تصميمي حمايت نمايند و شرايط لازم را براي پايداري و استحکام خانواده هاي جانبازان فراهم نمايند.
مقاله حاضر، نتيجه تحقيقي با عنوان «بررسي مشکلات همسران جانباز قطع نخاع» مي باشد. هر چند که اين بررسي در شکل مقدماتي است، اما آغاز گامهاي بلندتري است که قطعا ما را در رسيدن به راهکارهاي مناسب حمايتي اين عزيزان ياري خواهد کرد.
در نمونه انتخابي اين تحقيق، همه ازدواجها بعد از جنگ صورت گرفته و تصميم زنان از روي احساسات نبوده است. خواستگاري از طرف زنان و با پيگيري آنان به صورت غير مستقيم از طرف افراد خاص و با بنياد جانبازان صورت گرفته؛ زنان فرد خاصي را براي ازدواج در نظر نداشتند و فقط خواستار ازدواج با يک جانباز بوده اند. نقش رسانه هاي گروهي در تشويق زنان براي چنين ازدواجي پر رنگ بوده و مخالفت اولياء به دليل نگراني هاي دلسوزانه با صحبتهاي دخترانشان برطرف شده است. ميزان سواد و تحصيلات زنان بالاتر بوده و همت و اراده بالاي زنان سبب موفقيت آنها در ادامه تحصيل، پس از ازدواج شده است. آنها قبل از ازدواج تصوير مبهمي از مشکلات با جانباز داشته و ايده آل نگر بوده اند.
در طي اين تحقيق به نتايجي رسيديم که قبل از بيان نتايج لازم است به اين نکته اشاره شود که اين نتايج، قابل تعميم به کليه خانواده هاي جانبازان نيست و ما عملاشاهد حضور خانواده هايي هستيم که با تقويت تفاهم و افزايش مهارتهاي لازم در وضعيت بسيار مطلوبي هستند که با الگو قرار دادن آنها مي توان به خانواده هاي ديگر کمک کرد. اما بايد پذيرفت که در شرايط فعلي جامعه بشري، حتي خانواده هايي که کمترين مشکلات را به لحاظ روحي و جسمي دارند؛ باز هم در معرض مخاطرات و ناملايمات قرار مي گيرند و بايد راه هاي برون رفت از مشکلات را بياموزند و قطعا خانواده هاي محترم جانبازاني که در معرض آسيبهاي جسمي و فشارهاي روحي هستند از شرايط دشوارتري برخوردارند و همه آنان را نمي توان از يک ميزان توانمندي، بهره مند دانست. لذا بايد با حفظ حرمت و شان تک تک اين مردان بزرگ و خانواده هاي محترمشان مشکلات موجود آنان را شناخت و در حل آن کوشش نمود.
نتايج به دست آمده حاکي از آن است که در زندگي اغلب جانباران با يک روال عادي (مانند ساير افراد جامعه) سروکار نداريم. شروع زندگي بسته به ميزان انگيزه معنوي و عقيدتي زن در اوج رضايت و آرامش روحي آغاز مي گردد ولي چنين به نظر مي رسد که با عدم توجه به مشکلات و تبعات طبيعي زندگي و شرايط روحي جانباز که از برخوردهاي اطرافيان با وضعيت فعلي او نشات مي گيرد؛ اين زندگي ها سريعتر به سمت ناآرامي پيش مي رود و بعضا بحراني مي شود.
از آنجايي که فرد در تنهايي و انزوا بسر نمي برد و قرار هم نيست که حصاري دور خود بکشد؛ طبيعي است که عکس العمل نزديکان، اطرافيان و حتي ساير افراد جامعه با جانباز و شرايط او بسيار اهميت داردچرا که بخشي از رفتار انسانها بازتابي از برخورد اطرافيان است. پس از ازدواج زن بايد تصورات خود را در صحنه زندگي عملي سازد اما بسته به واقعي يا ايده آلي بودن آنها، نتايج عمل متفاوت است. اکثر زنان اظهار مي دارند که قبل از ازدواج فکر مي کردند از جهت جسمي توانايي جبران شرايط خاص جانباز را دارند. به بيان بهتر توجه آنها بيشتر روي مشکلات جسمي بوده و تبعات روحي حاصل از آن را ناديده گرفته اند اما بعد از ازدواج متوجه شده اند که جانباز، علاوه بر مشکلات جسمي و شرايط روحي خاص ناشي از آن، فردي است با تمام خصوصيات يک همسر در زندگي مشترک؛ مثل برخورداري از سلايق، نگرشها، فرهنگ، خانواده... که در تمامي اينها مي تواند تفاوت هاي کوچک يا بزرگ بين او و همسرش وجود داشته باشد؛ همان طور که اين تفاوتها ميان تمام زوجين ديده مي شود. اگرچه انگيزه معنوي در شروع زندگي سبب کم رنگ شدن مشکلات ناشي از موارد فوق مي شود اما نمي تواند اهميت آن را کاملااز بين ببرد.
در طي زندگي، زن با مشکلاتي روبرو مي شود که با انگيزه معنوي، خويش را به آرامش مي خواند ولي گاه مشکلات، بزرگتر از آن است که تنها با اين انگيزه فراموش شود؛ در نتيجه ممکن است خستگي زيادي که در کار و امور روزمره ايجاد مي گردد به صورت افسردگي، گوشه گيري و گاهي دلزدگي ظاهر شود. نتيجه آن که همسران جانباز بيشتر نيازمند ياري و همراهي روحي و عاطفي ديگران هستند؛ اما فرهنگ مبتني حاکم بر جامعه که هميشه مرد را در جايگاه فعالتري نسبت به زن قرار مي دهد؛ سبب شده از خود گذشتگي زن در زندگي با جانباز از ديد مردم و حتي جانبازان غير قابل باور به نظر آيد و اين تصور گاهي مانع ياري و همراهي از طرف آنها مي شود.
نگاه واقع گرايانه به زندگي جانبازان و پرهيز از توقعات رفتاري سنگين از آنها مي تواند ما را به راهکارهاي مناسب هدايت نمايد. از جمله پيشنهادهاي راهبردي جهت تداوم پيوندهاي موفقتر اين عزيزان؛ شرکت در جلسات کارگروهي است که با نظارت مشاورين اجرا مي گردد و موجب مي شود که همسران جانباز، خود را در عرصه زندگي تنها نبينند و ضمن ارتباط با خانواده هاي ديگر، راه حلهاي تجربه شده و مفيد را بيابند و به کار گيرند.
تنظيم و اجراي برنامه هاي نشاط آور ورزشي و غير ورزشي براي جانبازان و همسرانشان موجب تقويت روحيه آنان خواهد شد. تجربه سالهاي اخير نشان مي دهد که موفقترين جانبازان در عرصه اجتماعي و خانوادگي افرادي هستند که معمولاورزش و نشاط را در برنامه اصلي زندگي خود قرار داده اند. تقدير و تجليل از همسران جانباز به اشکال مختلف و به شکل مستمر، قدرشناسي جامعه را به آنان اثبات خواهد کرد.
حمايت مالي و رفاهي بالاخص در امر مسکن، تحصيل و آموزش، مقابله با مشکلات را براي آنان هموارتر مي سازد. در پايان بايد گفت که برخورد صحيح مسئولان و مردم از بازماندگان جنگ تحميلي و خانواده هاي آنان سبب ايجاد انگيزه و تشويق جوانان براي دفاع از ارزشها و آب و خاک ميهن اسلامي مي گردد و هر گونه ترديدي را از ميان خواهد برد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر