آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

برای او

اگر از خواب برخواستی
وحس غریبی در تو نشست
اگر در آینه نگریستی وخود را جوان یافتی
وتمامی وجودت گرم بود
اگر به تعجیل سازت را برداشتی
وآهنگی از سر دل وجان نواختی
وبه تکرار باز هم نواختی
اگر بویی نا آشنا مشامت را نوازش داد
وبسترت را آشفته یافتی
اگر خنده ای بی دلیل
بر لبانت نشسته بود
وحس پرواز را در خود یافتی
اگر گلدان اتاقت پر بود
از مریم های سپید
رزهاس سرخ
ونرگس های زرد
اگر از سرخوشی آهنگ عاشقانه ای دوررا
به یاد آوردی وبر لب نشاندی
اگر بی جرعه نوشیدن شراب
خود را مست وسرخوش یافتی
اگر لبانت را چشیدی وشیرینش یافتی
وگونه هایت سرخ چون برگ گل بود
اگر موهایت را آشفته یافتی
ومژه هایت راتر یافتی
وشانه ئهایت را سنگین
آبی ام
شک مبر بی گمان باز هم به خوابم آمده ای

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر