در این زایشگاه
کودکان مسخ
بی تک ضربه ی گریه
باچشمانی بسته
ودستانی به جنین گره خورده
زهدان را رها نمی کنند
در این زایشگاه
جنین های صد ساله
هنوز به جهان بی میل اند
ومادران پیر به دستور پزشک
در راهروهای بی روزنه قدم زنان وپر درد
در آرزوی زایش اند
در این زایشگاه صدای نوزادی نمی پیچد
وسینه ها پر درد شیر های مانده اند
وجنین های در الکل رو به رشد ند
با چشم هایی پشت سر
ودست های بریده
چشم های دریده
در این زایشگاه مرگ بودن زاده می شود
کودکان مسخ
بی تک ضربه ی گریه
باچشمانی بسته
ودستانی به جنین گره خورده
زهدان را رها نمی کنند
در این زایشگاه
جنین های صد ساله
هنوز به جهان بی میل اند
ومادران پیر به دستور پزشک
در راهروهای بی روزنه قدم زنان وپر درد
در آرزوی زایش اند
در این زایشگاه صدای نوزادی نمی پیچد
وسینه ها پر درد شیر های مانده اند
وجنین های در الکل رو به رشد ند
با چشم هایی پشت سر
ودست های بریده
چشم های دریده
در این زایشگاه مرگ بودن زاده می شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر