مکانیسم پیچیده شکنجه جنسی • مصاحبه با یک رواندرمانگر
رضا کاظمزاده، رواندرمانگر و پژوهشگر مسائل اجتماعی از همکاران موسسهای در شهر بروکسل است که به روان درمانی پناهندگان و شکنجهشدگان میپردازد.
دویچه وله: رسانهای شدن بحث تجاوز در بازداشتگاههای ایران و همدردی افکار عمومی با قربانیان تجاوز جنسی، کمکی به شکستن تابوهای فرهنگی در این موارد میکند؟
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: رضا کاظمزادهرضا کاظمزاده: مسلما. قربانی تجاوز برای صحبت کردن در باره شکنجهای که به او اعمال شده، نیاز به فضای امن دارد. عمومی شدن این بحث، کمک میکند که قربانی احساس اعتماد بیشتری برای صحبت کردن پیدا کند. توجه و حساسیت افکار عمومی در عین حال، زمینهی پیشگیری از چنین آزاری را هم فراهم میسازد.
خط تمایز تجاوز جنسی با سایر آزارهایی که نسبت به زندانی اعمال میشوند، در چیست؟
تجاوز یا آزار جنسی یکی از انواع شکنجه است. در شکنجهی غیرجنسی، شلاق میزنند، اعدام نمایشی میکنند، گرسنگی میدهند، زندانی را تنها میگذارند و غیره. اما تجاوز جنسی، شکنجهای است که مربوط به تابوهای فرهنگی میشود. با تجاوز جنسی، یکسری قراردادهای فرهنگی و اخلاقی مرسوم زیرپا گذاشته میشود. مکانیسم فشار تجاوز جنسی بسیار پیچیدهتر از سایر آزارهاست و چون با تابوهای فرهنگی سر و کار دارد، به راحتی قابل بازگو کردن نیست.
چرا تجاوز جنسی، در مقایسه با شکنجههای دیگر، شدیدتر ارزشیابی میشود؟ مثلا آیا روندی که منجر به اعترافگیری میشود، شدت کمتری دارد؟
تفاوتها در هدف است. از زندانی اعتراف گرفته میشود تا با نمایش آن، در رابطه فرد با گروهش اختلال ایجاد کرده یا او را در میان آن گروه منزوی و بیمقدار کنند. اما تجاوز، با مسائل جنسی مربوط است که کاملا خصوصی است و وقتی علنی شود، ایجاد شرم میکند. با تابوهای فرهنگی مربوط است. بازجو مانند اعترافات، تجاوز را علنی نمیکند، بلکه آن را چون رازی بین خود و زندانی نگاه میدارد. پیچیدگی موضوع در این است که فرد قربانی، در حالت ترس و نگرانی به سر میبرد که مبادا این راز برملا شود. از یکطرف احساس تحقیر و از طرف دیگر احساس گناه میکند و چون نمیخواهد در باره این وضع حرف بزند، از دیگران فاصله میگیرد.
به همان آغاز صحبت برمیگردیم. دامنهدار شدن بحث تجاوز، کمکی به افشای مکانیسم این فشار نیست؟ در جامعه ما بیشتر از متجاوز، تجاوز شونده است که احساس شرم و گناه میکند.
چرا. در بحث اعتراف مهم این است که ما از پارادایم قهرمان و ضد قهرمان بیرون بیاییم و توقع نداشته باشیم که افراد درهر شرایطی عقاید خود را به جان خود یا خانوادهشان ترجیح دهند. این است که باید همه جا اعلام شود این حرفها تحت شکنجه زده شده و اعتباری ندارد.
در مورد مسائل جنسی موضوع فرق میکند. صحبت کردن در باره تجاوز و یاد کردن از فرد به عنوان قربانی، کمک میکند که او بتواند دوباره با محیط ارتباط سالم برقرار کند و از انزوا و احساس گناه دور شود.
تفاوت عوارض شکنجههای غیرجنسی با آزار جنسی چیست؟
تفاوت تجاوز با شکنجههای دیگر اینست که شلاق خوردن و گرسنگی کشیدن و تنهایی زندانی با آزاد شدن، قطع میشود اما حقارت و شرم و درد ناشی از تجاوز با اتمام دوران زندان پایان نمیگیرد. فرد مورد تجاوز قرار گرفته، مدتها با بدن خود و مناسبات جنسی دچار مشکل میشود. سردمزاجی در زنان یا ناتوانی جنسی در مردان از جمله این مشکلات هستند. مردان زندانی که به آنها تجاوز جنسی مکرر در پریودهای طولانی شده، دیگر تمایل نسبت به جنس مخالف را از دست میدهند و احساس میکنند هویت جنسشان دستخوش تغییر شده است.
برای درمان عوارضی که بر شمردید، چه توصیهای به قربانیان میتوان کرد؟
شیوههای مختلفی هست. یکی از شایعترین آنها روان درمانی است. اساسا شکنجه در یک رابطه اعمال میشود. یعنی فرد قربانی در رابطه با انسان دیگری، جراحتها و ناراحتیهایی را متحمل میشود. در نتیجه، درمان نیز باید در یک رابطه آغاز شود. مشکلی که از طریق رابطه ایجاد میشود، باید در خلال رابطه معالجه شود. وجود "دیگری" برای این افراد خیلی مهم است. منظور تنها روانشناس یا روانپزشک نیست، فردی از خانواده نیز میتواند همراهی کند.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: باید به قربانی فرصت داد تا از خود بگویدباید به خانوادهها آگاهی داد. خانوادهها بارها از من پرسیده اند در باره شکنجه و تجاوز باید حرف زد یا نه؟ بسیاری فکر میکنند بهتر است سکوت کنند، در حالیکه سکوت، انزوا و فراموشی و احساس تنهایی فرد قربانی را تشدید میکند.
قربانی را چگونه باید آماده درمان کرد؟
نباید در هر حالتی قربانی را به حرف زدن مجبور کرد. قربانی تنها در شرایطی که به طرف صحبت اعتماد کند، به زبان میآید. مرکزی که من در آن کار میکنم، علاوه بر درمان دونفره، درمان گروهی هم دارد. یعنی افراد آسیبدیده با یکدیگر فعالیتهای فرهنگی و ورزشی مشترکی انجام میدهند. مهم این است که فرد اجتماعی شود و با دنیای بیرون، رابطه دوباره پیدا کند.
آیا فراگیر شدن بحث تجاوز و آزار زندانی در ایران، موجب شده که برخی بیماران شما راحتتر در باره تجربههای خود صحبت کنند؟
من واکنشهای متفاوتی دیدهام. برخی هستند که سالها در این مورد حرف نزدهاند و نیاز به روند طولانی برای شکستن سکوت دارند. تاثیری که من دیدم، این است که بخشی از مراجعان من دوباره ناراحت و منقلب شدهاند، کابوسها و دردهای بدنی آنها شروع شده و احساس گناه میکنند. کسانی هستند که میگویند چرا ما در ایران نیستیم که کمکی بکنیم.
بازگشت به گذشته، مشکلات زیادی برای مریضهای من داشته، اما انرژیهای مثبتی را هم آزاد کرده است. من کسی را داشتم که حدود ۲۰ سال با هیچکس در باره دوران زندان و آزارهایی که دیده بود، صحبت نکرده بود. رویدادهای اخیر موجب شد که او رفته رفته شروع کرد با اطرافیان خود در باره تجربههایش حرف زدن و این برایش خیلی مثبت بود. عواطف و احساسات عمیقا سرکوب شده در این افراد زنده شدهاند.
در بررسی این مسئله یا تشویق دیگران به صحبت، تا کجا باید پیش رفت؟ کسانی میگویند در تشریح خشونتهای رایج نباید زیاد وارد جزییات شد، زیرا همین خودش ممکن است خشونتآفرین باشد.
این درست است که واداشتن قربانی به گفتن همه جزییات، فشار زیادی بر اوست. اما وقتی واقعیتها نوشته و شرح داده شد، نگاه موشکافانه به آن در همه جنبهها مهم است. من که کار درمانی میکنم، باید در باره درمان بنویسم، خبرنگاران باید گزارشها را طرح کنند و نویسنده با قلم و تخیل خود، زندگی و ماجرایی را بازسازی کند.
هدف شکنجهگر اینست که رازی را از درون زندانی بیرون بکشد. اما با تجاوز، همزمان راز دیگری به زندانی میدهد. این راز، فشار و آزاری است که به او وارد کرده ولی گفتنی نیست. هرگونه اطلاع رسانی در باره شکنجه و تجاوز، کمکی است به افشای این راز که قرار بوده تنها بین زندانی و زندانبان بماند. برملا کردن این راز خود بخود مکانیسم تجاوز و آزار جنسی را دچار اختلال میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر