آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

ننگ

از بلند گوی مسجد
بانگ برخاست
نه وقت اذان بود
نه ظهر
نه عصر
نه اذانی بی وقت به تعجیل زایش
نه میلاد نبی بود
نه کشتن حسین
فراخوان مرگ بود
آخر میدان شهر را گل آذین که نه
چهار چوبی آراسته بودند
وچشم می طلبیدند به نظاره ی رقصی شوم
میان زمین وآسمان
وجمعیت فوج فوج
سبقت می گرفتند به نظاره
شاید گمانشان است هدیتی به افتخار بهترین عکس دهشت
خواهند گرفت
که هدیت نه
داغ ننگی است
بر وجدان های در گل
عزیزانم بال بال زدید بی آن که بپرید اما به اوج رفتید شهادتان مبارک مادران فرخنده باد جاودانگی دلبندانتان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر