آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

نه

نه
در تابوتی که هم قدم ن نمی خوابم
در خاکی که وطنم نیست نمی میرم
باسازی که هم کوکم نیست نمی رقصم
با هر نعره خوان مهرکه تان شیون نمی کنم
گرفتن حق ام را به تکدی نمی نشینم وعجز نمی کنم
فریادم را نمی دوزم
وضربه هاتان را ناله نمی کنم
چراغم را خاموش ره گم کردگان دیارم نمی کنم
کاغذ هاتان را انگشت توبه نمی نهم
هم خواب قبل حکمتان نمی شوم
رگ با دندان می درانم به خشم
که خون گلوله ای
به سکه کم آورید
وافتخارتان
به آخرین گلوله
وکشتن
کشته شده را هم
مترسید نمی گویم
تقدیم به خواهرم که با یک شب هم خوابگی با این جنایتکاران تن در نداد ورگ خود را با دندان برید وشهید راه آزادی شد کنون این من واین تو ای رفیق با هر رنگی تو می گویی سبز سبزت دشتستان باد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر