آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

گفتگوبا علی گرجی

«راه اعتلای علمی، چماق نیست، گفت‌‌وگو است»

دکتر علی گرجی استاد دانشگاه مونستر مقاله‌ی جدیدی راجع به سرکوب دانشجویان ایران در ساینس منتشر کرد. او در گفت‌وگو با دویچه‌وله می‌گوید تنها راه بازگرداندن آرامش به دانشگاه‌ها کنار گذاشتن چماق و باز کردن باب گفت‌وگو است.

پروفسور علی گرجی‌، استاد دانشگاه مونستر آلمان در رشته‌ی تحقیقات مغز و اعصاب، در مقاله‌ی خود در مجله‌ی ساینس به سرکوب جنبش دانشجویی ایران در رژیم شاه و جمهوری اسلامی پرداخت. او به دو حمله‌ی شدید به کوی دانشگاه تهران اشاره کرد و نوشت که از زمان آخرین حمله در ۲۵ خرداد ۸۸ تا کنون هیچ کدام از مهاجمان معرفی نشده و به دست عدالت سپرده نشده‌اند.

دکتر گرجی به کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت منتخب مردم و واکنش غرب در آن زمان اشاره کرد و از غربی‌ها خواست، با به رسمیت شناختن محمود احمدی‌نژاد به عنوان رئيس‌جمهور ایران، تاریخ را تکرار نکرده و «روزی که دانشجویان ایرانی بتوانند آزادنه دست شرکای غربی خود را بفشارند» را به عقب نیاندازند.

*******

دویچه‌وله: دکتر گرجی، این اولین بار نیست که شما در این زمینه مقاله می‌نویسید. اصولا چه هدفی از نوشتن اینگونه مقالات دنبال می‌کنید؟

دکتر علی گرجی: هدف اصلی من از نوشتن این مقالات کمک به دانشجویان و اعضای هیأت علمی دانشگاه‌های ایران است که در حال حاضر تحت فشار شدید قرار دارند. در مرحله‌ی دوم هدف من این است که بحران هویتی که دانشگاه‌های ما در چند دهه‌ی اخیر به آن مبتلا بودند، هویدا شود و جایگاه اصلی دانشگاه‌ها در کل جامعه مطرح شود و این طور نباشد که دانشگاه‌ها محلی باشند که هر کسی هر مشکلی دارد با آن حل کند و در مشکلات اجتماعی به دانشگاه‌ها حمله شود. امیدوارم که با طرح این مسایل در محیط علمی بین‌المللی، دانشگاه‌های ما بتوانند، بعد از چند ده سال رتبه و جایگاه اصلی خودشان را در جامعه‌ی ما پیدا کنند.

اصولا نوشتن مقالاتی در مورد سرکوب جنبش دانشجویی ایران و چاپ آن درون مجلات علمی خارجی چه تأثیری بر جامعه‌ی آکادمیک خارج از کشور می‌گذارد؟

ارتباط جوامع علمی بین‌المللی با یکدیگر باعث ارتقای کیفیت زندگی بشر می‌شود. اگر جامعه‌ی بین‌المللی علمی بتواند برای خودش هویتی در سطح دنیا ایجاد بکند، می‌تواند در مقابل دولت‌هایی که می‌خواهند زور بگویند، چه در غرب، شرق، آمریکا یا ایران، هویت مستقلی از خودش داشته باشد و واکنش نشان بدهد. شاید شروع این موضوع را از زمان عملیات اسراییل در غزه دیدید که چه واکنشی از طرف جوامع بین‌المللی علمی بروز کرد. من فکر می‌کنم که با استفاده از این جایگاه و اتحادی که بین جامعه‌ی علمی ایران با جامعه‌ی علمی بین‌المللی ایجاد می‌شود، هم می‌توان حقوق دانشگاه‌ها را برای دوستانمان در ایران روشن‌تر کرد و هم اینکه کمک آنها می‌تواند از نظر علمی و روحیه برای کسانی که در داخل ایران برای ‌آزادی و استقلال دانشگاه‌ها فعالیت می‌کنند، مفید واقع شود.

شما در مقاله‌ای که در "ساینس" منتشر کردید، اشاره کردید که چه در زمان شاه و چه در زمان جمهوری اسلامی جنبش دانشجویی با سرکوب مواجه شده. سرکوب سرمایه‌های علمی ایران چه تأثیری بر سطح علمی این کشور می‌گذارد؟

چه در زمان شاه و چه بعد از انقلاب ما شاهد مهاجرت نخبگان از کشور بودیم. به هر حال فردی که به عنوان نخبه در جامعه مطرح می‌شود، انتظاراتی را از جامعه و حکومت آن کشور دارد. وقتی آنها برآورده نمی‌شود، فرد یا مجبور می‌شود از کشور خارج شود یا اگر داخل ایران می‌ماند‌، دچار افسردگی و سرخوردگی می‌شود و وقتی که چنین نیروهایی بخواهند پیشرفت علمی کشور را ایجاد کنند قطعا موفق نخواهند بود. شما می‌بینید که چه در زمان شاه یا الان ما با استانداردهای بین‌المللی علمی دنیا چقدر فاصله داریم. برای پوشاندن این فاصله باید دانشگاه‌ها آزاد باشند، به شخصیت دانشجو و استاد به عنوان فردی برجسته در جامعه احترام گذاشته شود و دست آنها باز گذاشته شود. این راهی است که کشورهای دیگر رفتند و نتیجه‌ی آن را هم دیدند. در دهه‌ی ۵۰ یا ۶۰ دانشگاه‌های آمریکا سرکوب می‌شدند ولی از آن زمان به بعد دانشگاه‌ها توانستند هویت خود را حفظ بکند و می‌بینید که الان چه پیشرفتی در آنجا حاصل شده است. ما هم اگر بخواهیم در کشور خودمان به پیشرفت علمی که نتیجه‌ی آن رفاه برای کل جامعه است برسیم، باید به این مسئله توجه شود.

بعضی‌ها معتقدند سرکوب دانشگاه‌ها در ۱۳ آبان ۵۷ باعث شد که شعار "مرگ بر شاه" عمومی شده و رواج پیدا کند و این کشتار و سرکوب نه تنها جنبش را خفه نکرد بلکه به آن دامن زد. نظر شما در این باره چیست؟

در طول چند دهه‌ی اخیر ثابت شده که فقط آدم‌های جاهل و نادان سعی می‌کنند که مخالفان خود را با چوب و چماق و اسلحه و زندان و شکنجه ساکت کنند. افکار عمومی از مهم‌ترین چیزهایی است که در پیروزی هر روند اجتماعی نقش دارد. این سرکوب‌ها باعث می‌شود که افکار عمومی به شدت از کسانی که این کارها را می‌کنند دور شود. حمله به دانشجویی که در دانشگاه دارد تحصیل می‌کند، زدن و کشتن او باعث می‌شود که افکار عمومی برگردد. اگر این سرکوب‌ها در جامعه‌ی ما ادامه پیدا کند، باعث می‌شود که واکنش‌های افراطی‌تری بروز پیدا کند و رفتن جامعه به سمت افراطی‌گری برای هیچ یک از آحاد مملکت خوب نیست. بهترین راه برای مسئولین کشور این است که اول از همه از دانشجویانی که در این مدت مورد اذیت و آزار قرار گرفتند، دلجویی کنند وبعد ببینند که حرف آنها چیست، باب گفت‌وگو با آنها باز شود و اگر با حرف می‌توانند قانعشان بکنند این کار را بکنند و خواسته‌هایشان را ترتیب اثر دهند و حرف‌هایی که آنها می‌زنند و درست است را انجام دهند. این تنها راهی است که جامعه را دوباره به آرامش برمی‌گرداند و دانشگاه‌ها می‌توانند دوباره مشغول تولید علم و دانش در کشور شوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر