۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه
دلتنگی
سکوهای این سرزمین می نوازند به فخر
وتماشاچیان از ترس چشم دریده را
با میخ بر صندلی ها کوفته اند
ومجابشان می کنند که مشغول
شنیدن بهترین قطعات موسیقایی اند
پس نوای سر انگشتانت کجاست؟؟؟
۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه
گزارشگران وفعالان حقوق بشر در ایران
از آنجا که نقض حقوق انسانی تک تک اعضای جامعه به مسالهای عادی مبدل شده و سلامت جانی و روانی آحاد مردم ایران به خاطر این حقوق از دست رفته، در معرض خطر است؛
و
از آنجا که اقوام و قومیتهای مختلفی ایرانی، سالها است به خاطر محرومیتها و تبعیضها و سرکوبها از حقوق خود محروم ماندهاند؛
و
از آنجا که زنان و بانوان سرزمین ما از کمترین حقوق انسانی برخوردارند و حقوق حقهی آنان به شکل قانونی، فرهنگی و اخلاقی نقض میشود و به عنوان جنس دوم به آنها نگریسته میشود؛
و
از آنجا که شاهد بازداشتهای خودسرانه و طولانی و غیرقانونی، تفهیم اتهامهای بیاساس، شکنجه و تحقیر، مراحل دادرسی ناعادلانه، دادگاههایی بر خلاف اصول حقوقی و قانونی، حکمهای سنگین و سیاستمدارانه هسستیم؛
و
از آنجا که اجرای خشونتآمیز حکم اعدام به ویژه در سنین نوجوانی، در ایران امروز، روز به روز فزونی گرفته و دولتمردان و دستگاه قضایی بر اعمال این قبیل احکام اصرار میورزند؛
و
از آنجا که اقلیتهای مذهبی و ادیانی غیر از دین اسلام، از حقوق انسانی خود برای انجام مراسم مذهبی و عبادی برخوردار نبوده و به خاطر مذهبشان دچار محرومیتهای اجتماعی و شهروندی میشوند؛
و
از آنجا که مطبوعات و رسانههای آزاد در محاق توقیفاند و روزنامهنگاری و اهالی مطبوعات زندانی و سکوت خفقان بر حنجرهها سنگینی می کند و تیغ سانسور و حذف بر گردهی اهل قلم نشسته؛
و
«از آنجا که شناسایی حیثیت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانوادهی بشری و حقوق برابر و سلبناپذیر آنان اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان است؛»
و
«از آنجا که نادیده گرفتن و تحقیر حقوق بشر به اقدامات وحشیانهیی انجامیده که وجدان بشر را برآشفتهاند و پیدایش جهانی که در آن افراد بشر در بیان و عقیده آزاد، و از ترس و فقر فارغ باشند، عالیترین آرزوی بشر اعلام شده است؛»
و
«از آنجا که ضروری است که از حقوق بشر با حاکمیت قانون حمایت شود تا انسان به عنوان آخرین چاره به طغیان بر ضد بیداد و ستم مجبور نشود؛»
و
از آنجا که نقض حقوق بشر در ایران به صورت سیستماتیک و مهندسی شده و به صورت روزانه در جای جای سرزمین مادری و عزیزمان انجام میشود؛
«گزارشگران و فعالان حقوق بشر در ایران» در راستای اهداف والا و انسانی اعلامیهی جهانشمول حقوق بشر اعلام موجودیت میکند و خود را به عنوان یک گروه حقوق بشری برای رعایت کردن انسان و پیمودن راه دشوار وظیفه، معرفی میکند.
امید است با همکاری و همراهی همهی کسانی که به اهداف اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقاد دارند، بتوانیم در جهت نهادینه کردن حقوق بشر، کاهش و از بین بردن نقض حقوق بشر، اطلاعرسانی و آموزش در حوزه حقوق بشر در ایران بکوشیم.
گزارشگران و فعالان حقوق بشر در ایران
۶ بهمن ۱۳۸۸
در بیانیه دادستانی، نام این دو نفر، محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور ذکر شده است.
محمد رضا علی زمانی به عنوان عضو فعال انجمن پادشاهی ایران معرفی شده و آرش رحمانی پور نیز ابتدا عضو همین انجمنمعرفی شد و سپس به عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران متهم گردید. یادآوری می شود که عضویت در این سازمان ها خود یکی از دلایل محکومیت این دو نفر بوده است. این درحالیست که انجمن پادشاهی ایران ارتباط با این افراد را قویاً تکذیب کرده است.
خانم نسرین ستوده، وکیل دادگستری با اظهار ناباوری این احکام، تأکید کرده است که آرش رحمانی پور دو ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر شده و اعتراف گیری از او با فشار و تهدید بر خانواده اش صورت گرفته است.
خانم ستوده می گوید، نه او و نه خانواده آرش رحمانی پور از اعدام وی خبری نداشتند. نسرین ستوده وکیل آرش رحمانی نیا در گفت وگو با «کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران» گفته است: "هیچ دلیلی جز ایجاد رعب و وحشت در این پرونده برای صدور حکم آرش وجود نداشت. وی افزود که رحمانی پور در زمان دستگیری بیش از ۱۹ سال نداشت و بسیاری از اتهاماتی که علیه آرش مطرح شد مربوط به زمانی بود که کمتر از ۱۸ سال داشت. بنابراین به طور قطع ویقین پرونده آرش از پرونده های اعدام های زیر ۱۸سال است که اعلام شده و این بار اعدام زیر ۱۸ سال از بین متهمان سیاسی قربانی گرفت".
خبرگزاری فرانسه با انتشار این خبر از قول خبرگزاری ایسنا و با استناد به بیانیه دادستان تهران، اعلام می کند که نه نفر دیگر نیز به اتهام "محاربه" در انتظار اعدام هستند. در حالیکه بر اساس بیانیه های رسمی تاکنون تنها پنج حکم اعدام برای شرکت کنندگان در تظاهرات اعتراضی اعلام شده بود.
به گزارش این خبرگزاری، بیانیه دادستان تهران هیچگونه اطلاعاتی در مورد شش نفر دیگری که محکوم به اعدام شده اند نمی دهد.
پروندۀ سایر محکومین به اعدام در دادگاه تجدید نظر تحت بررسی است و امکان دارد درصورت تأیید حکم اولیه، مجازات اعدام در مورد آنان به اجرا درآید.
قابل توجه است که کیفرخواست دو متهم اعدام شده، توسط سعید مرتضوی دادستان وقت تهران صادر شده بود که هم اکنون پروندۀ اتهامی خود او در جریان است و بنابراین احکام صادر شده توسط وی، به نظر خانم ستوده باید متوقف شود.
اعتراض 121 عضو پارلمان اروپا به اعدام های امروز
121نفر از اعضای پارلمان اروپا، امروز با امضای بیانیه ای، ضمن حمایت از مخالفان در ایران، از شورای امنیت سازمان ملل، شورای اروپا و اتحادیه اروپا خواستند تا اقداماتی فوری برای آزادی زندانیان سیاسی انجام بدهند و از سرکوب معترضین جلوگیری کنند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، بیانیه مذکور به ابتکار عضو انگلیسی محافظه کار پارلمان اروپا، "نایجل اوانس" تهیه شده و چند ساعت پس از بدار آویخته شدن این دو ایرانی منتشر گردیده است.
هادی قائمی
هادی قائمی، سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در گفتگویی با رادیو بین المللی فرانسه در این باره می گوید:" این اعدام ها بر اساس اعترافاتی که از این دو منتشر شده بود کاملاً غیر قانونی است و حتی با قوانین ایران نیز قابل توجیه نیستند....
۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه
ننگ
بانگ برخاست
نه وقت اذان بود
نه ظهر
نه عصر
نه اذانی بی وقت به تعجیل زایش
نه میلاد نبی بود
نه کشتن حسین
فراخوان مرگ بود
آخر میدان شهر را گل آذین که نه
چهار چوبی آراسته بودند
وچشم می طلبیدند به نظاره ی رقصی شوم
میان زمین وآسمان
وجمعیت فوج فوج
سبقت می گرفتند به نظاره
شاید گمانشان است هدیتی به افتخار بهترین عکس دهشت
خواهند گرفت
که هدیت نه
داغ ننگی است
بر وجدان های در گل
عزیزانم بال بال زدید بی آن که بپرید اما به اوج رفتید شهادتان مبارک مادران فرخنده باد جاودانگی دلبندانتان
۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه
اعدام67
آغاز سومین گردهمایی در آلمان در مورد اعدامهای جمعی سال ۶۷
پس از دو سمیناری که نویسندگان و دیگر دستاندرکاران نشریهی "گفتگوهای زندان" در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۷ در شهر کلن برگزار کردند، اینک، از امروز جمعه (۲۷ شهریور / ۱۸ سپتامبر) سومین سمینار یا گردهمایی سراسری دربارهی اعدامهای جمعی زندانیان سیاسی ایران با عنوان "مقاومت یا تسلیم" در شهر هانوفر آغاز میشود. این بار برگزارکنندهی گردهمایی "کمیتهی برگزارکنندهی سومین گردهمایی دربارهی کشتار زندانیان سیاسی در ایران" نام دارد، چون در طول ۴ سال اخیر دایرهی علاقهمندان به شرکت در سازماندهی این سمینار از محدودهی "گفتگوهای زندان" درگذشته است.
اهداف سمینار
مژده ارسی، از برگزارکنندگان این سمینار، در گفتوگو با دویچه وله، دربارهی اهداف سمینار سخن گفت. به گفتهی وی، هدف سمینار افزون بر اطلاعرسانی دربارهی آنچه پیش آمده و هماکنون در ایران پیش میآید، بررسی و تعمیق موضوعهایی است چون سرکوب، شکنجه، زندان و اعدام، با تکیه بر تحقیقات جامعهشناختی، روانشناختی و سیاسی.
بحثها به گونهای انتخاب شده که نتایج آن برای امروز نیز کاربرد داشته باشد. ارسی میگوید که برگزارکنندگان سمینار «سعی میکنند پلی بزنند بین دههی ۱۳۶۰ و وقایعی که در حال حاضر در ایران درجریان است»، پس تلاش بر آن است که گذشته و پژوهشهایی را که در مورد آن انجام شده، چراغ راه آینده سازند. راههای دادخواهی چیست؟ چگونه میتوان مانع تلاش جمهوری اسلامی برای از بین بردن اسناد جنایتهایی شد که انجام گرفته است؟ چگونه میتوان به قربانیان شکنجه، از جمله قربانیان تجاوز کمک کرد؟ اینها از جمله پرسشهایی هستند که پژوهشگران دعوتشده به سمینار به آن خواهند پرداخت.
از دیگر اهداف سمینار، اطلاعرسانی به جوامعی است که بیشتر شرکتکنندگان در سمینار در آن زندگی میکنند، به عبارت دیگر رساندن صدای مردم ایران به گوش جهانیان. بدین منظور این بار سمینار به دو زبان فارسی و آلمانی برگزار میشود و گروهی از شهروندان آلمانی نیز برای شرکت در سمینار ثبت نام کردهاند.
برنامههای سمینار
عنوان سمینار، "مقاومت یا تسلیم"، برگرفته از بخش آغازین سمینار است دربارهی امکانهای مقاومت در کشورهای دیکتاتوری، نه تنها در زندان، بلکه در جوامع و از سوی مردم. فرخنده و مژده ارسی در این باره سخن خواهند گفت.
بخشهای دیگر سمینار عبارتند از "جوانان: از کودکان دیروز در زندان تا جوانان امروز در جامعه"، "روانشناسی شکنجه"، "زندانیان سیاسی و چگونگی حضورشان در محیطی که در آن زندگی میکنند". شهلا طالبی دربارهی "بچههای خشونت و سرکوب سیاسی" سخنرانی خواهد داشت، دکتر نورایمان قهاری و مارکوس برونر دربارهی شکنجه، پیامدهای آن و راهکارهای درمانی سخن خواهند گفت. شکوفه سخی و هانس هنینگ هاکه به زندگی قربانیان شکنجه پس از بازگشت به جامعه خواهند پرداخت. علاقهمندان به پیگیری بحثهای سمینار میتوانند از امکان پالتاک استفاده کرده، سخنرانیها را به طور زنده دنبال کنند.
برنامههای فرهنگی و هنری در فواصل سخنرانیها اجرا خواهند شد. از آن جملهاند: شعرخوانی مینا اسدی و عباس سماکار، نمایش فیلم "برای یک لحظه آزادی" اثر آرش ریاحی، و اجرای موسیقی ناهید نعیمی و گروه رپ پویان.
محل برگزاری سمینار "مرکز فرهنگی فاوست" است. کمیتهی برگزارکنندهی گردهمایی تظاهراتی را نیز در شهر هانوفر برای روز شنبه (۱۹ سپتامبر) علیه موج جدید سرکوب در ایران تدارک دیده است. به گفتهی مژده ارسی، پیشنهاد برگزاری این تظاهرات را علاقهمندان به موضوعهای سمینار از درون ایران مطرح کردهاند.
پایانبخش گردهمایی با عنوان "سینمای آلترناتیو یا آلترناتیوی برای سینما؟" و با حضور بصیر نصیبی، نگاهی است به تجربهی youtube، به عنوان سینمای بدون سرمایه، برای انتشار اسناد سرکوب سیاسی در ایران و بحث دربارهی فیلم "برای یک لحظه آزادی".
شکنجه جنسی
مکانیسم پیچیده شکنجه جنسی • مصاحبه با یک رواندرمانگر
رضا کاظمزاده، رواندرمانگر و پژوهشگر مسائل اجتماعی از همکاران موسسهای در شهر بروکسل است که به روان درمانی پناهندگان و شکنجهشدگان میپردازد.
دویچه وله: رسانهای شدن بحث تجاوز در بازداشتگاههای ایران و همدردی افکار عمومی با قربانیان تجاوز جنسی، کمکی به شکستن تابوهای فرهنگی در این موارد میکند؟
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: رضا کاظمزادهرضا کاظمزاده: مسلما. قربانی تجاوز برای صحبت کردن در باره شکنجهای که به او اعمال شده، نیاز به فضای امن دارد. عمومی شدن این بحث، کمک میکند که قربانی احساس اعتماد بیشتری برای صحبت کردن پیدا کند. توجه و حساسیت افکار عمومی در عین حال، زمینهی پیشگیری از چنین آزاری را هم فراهم میسازد.
خط تمایز تجاوز جنسی با سایر آزارهایی که نسبت به زندانی اعمال میشوند، در چیست؟
تجاوز یا آزار جنسی یکی از انواع شکنجه است. در شکنجهی غیرجنسی، شلاق میزنند، اعدام نمایشی میکنند، گرسنگی میدهند، زندانی را تنها میگذارند و غیره. اما تجاوز جنسی، شکنجهای است که مربوط به تابوهای فرهنگی میشود. با تجاوز جنسی، یکسری قراردادهای فرهنگی و اخلاقی مرسوم زیرپا گذاشته میشود. مکانیسم فشار تجاوز جنسی بسیار پیچیدهتر از سایر آزارهاست و چون با تابوهای فرهنگی سر و کار دارد، به راحتی قابل بازگو کردن نیست.
چرا تجاوز جنسی، در مقایسه با شکنجههای دیگر، شدیدتر ارزشیابی میشود؟ مثلا آیا روندی که منجر به اعترافگیری میشود، شدت کمتری دارد؟
تفاوتها در هدف است. از زندانی اعتراف گرفته میشود تا با نمایش آن، در رابطه فرد با گروهش اختلال ایجاد کرده یا او را در میان آن گروه منزوی و بیمقدار کنند. اما تجاوز، با مسائل جنسی مربوط است که کاملا خصوصی است و وقتی علنی شود، ایجاد شرم میکند. با تابوهای فرهنگی مربوط است. بازجو مانند اعترافات، تجاوز را علنی نمیکند، بلکه آن را چون رازی بین خود و زندانی نگاه میدارد. پیچیدگی موضوع در این است که فرد قربانی، در حالت ترس و نگرانی به سر میبرد که مبادا این راز برملا شود. از یکطرف احساس تحقیر و از طرف دیگر احساس گناه میکند و چون نمیخواهد در باره این وضع حرف بزند، از دیگران فاصله میگیرد.
به همان آغاز صحبت برمیگردیم. دامنهدار شدن بحث تجاوز، کمکی به افشای مکانیسم این فشار نیست؟ در جامعه ما بیشتر از متجاوز، تجاوز شونده است که احساس شرم و گناه میکند.
چرا. در بحث اعتراف مهم این است که ما از پارادایم قهرمان و ضد قهرمان بیرون بیاییم و توقع نداشته باشیم که افراد درهر شرایطی عقاید خود را به جان خود یا خانوادهشان ترجیح دهند. این است که باید همه جا اعلام شود این حرفها تحت شکنجه زده شده و اعتباری ندارد.
در مورد مسائل جنسی موضوع فرق میکند. صحبت کردن در باره تجاوز و یاد کردن از فرد به عنوان قربانی، کمک میکند که او بتواند دوباره با محیط ارتباط سالم برقرار کند و از انزوا و احساس گناه دور شود.
تفاوت عوارض شکنجههای غیرجنسی با آزار جنسی چیست؟
تفاوت تجاوز با شکنجههای دیگر اینست که شلاق خوردن و گرسنگی کشیدن و تنهایی زندانی با آزاد شدن، قطع میشود اما حقارت و شرم و درد ناشی از تجاوز با اتمام دوران زندان پایان نمیگیرد. فرد مورد تجاوز قرار گرفته، مدتها با بدن خود و مناسبات جنسی دچار مشکل میشود. سردمزاجی در زنان یا ناتوانی جنسی در مردان از جمله این مشکلات هستند. مردان زندانی که به آنها تجاوز جنسی مکرر در پریودهای طولانی شده، دیگر تمایل نسبت به جنس مخالف را از دست میدهند و احساس میکنند هویت جنسشان دستخوش تغییر شده است.
برای درمان عوارضی که بر شمردید، چه توصیهای به قربانیان میتوان کرد؟
شیوههای مختلفی هست. یکی از شایعترین آنها روان درمانی است. اساسا شکنجه در یک رابطه اعمال میشود. یعنی فرد قربانی در رابطه با انسان دیگری، جراحتها و ناراحتیهایی را متحمل میشود. در نتیجه، درمان نیز باید در یک رابطه آغاز شود. مشکلی که از طریق رابطه ایجاد میشود، باید در خلال رابطه معالجه شود. وجود "دیگری" برای این افراد خیلی مهم است. منظور تنها روانشناس یا روانپزشک نیست، فردی از خانواده نیز میتواند همراهی کند.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: باید به قربانی فرصت داد تا از خود بگویدباید به خانوادهها آگاهی داد. خانوادهها بارها از من پرسیده اند در باره شکنجه و تجاوز باید حرف زد یا نه؟ بسیاری فکر میکنند بهتر است سکوت کنند، در حالیکه سکوت، انزوا و فراموشی و احساس تنهایی فرد قربانی را تشدید میکند.
قربانی را چگونه باید آماده درمان کرد؟
نباید در هر حالتی قربانی را به حرف زدن مجبور کرد. قربانی تنها در شرایطی که به طرف صحبت اعتماد کند، به زبان میآید. مرکزی که من در آن کار میکنم، علاوه بر درمان دونفره، درمان گروهی هم دارد. یعنی افراد آسیبدیده با یکدیگر فعالیتهای فرهنگی و ورزشی مشترکی انجام میدهند. مهم این است که فرد اجتماعی شود و با دنیای بیرون، رابطه دوباره پیدا کند.
آیا فراگیر شدن بحث تجاوز و آزار زندانی در ایران، موجب شده که برخی بیماران شما راحتتر در باره تجربههای خود صحبت کنند؟
من واکنشهای متفاوتی دیدهام. برخی هستند که سالها در این مورد حرف نزدهاند و نیاز به روند طولانی برای شکستن سکوت دارند. تاثیری که من دیدم، این است که بخشی از مراجعان من دوباره ناراحت و منقلب شدهاند، کابوسها و دردهای بدنی آنها شروع شده و احساس گناه میکنند. کسانی هستند که میگویند چرا ما در ایران نیستیم که کمکی بکنیم.
بازگشت به گذشته، مشکلات زیادی برای مریضهای من داشته، اما انرژیهای مثبتی را هم آزاد کرده است. من کسی را داشتم که حدود ۲۰ سال با هیچکس در باره دوران زندان و آزارهایی که دیده بود، صحبت نکرده بود. رویدادهای اخیر موجب شد که او رفته رفته شروع کرد با اطرافیان خود در باره تجربههایش حرف زدن و این برایش خیلی مثبت بود. عواطف و احساسات عمیقا سرکوب شده در این افراد زنده شدهاند.
در بررسی این مسئله یا تشویق دیگران به صحبت، تا کجا باید پیش رفت؟ کسانی میگویند در تشریح خشونتهای رایج نباید زیاد وارد جزییات شد، زیرا همین خودش ممکن است خشونتآفرین باشد.
این درست است که واداشتن قربانی به گفتن همه جزییات، فشار زیادی بر اوست. اما وقتی واقعیتها نوشته و شرح داده شد، نگاه موشکافانه به آن در همه جنبهها مهم است. من که کار درمانی میکنم، باید در باره درمان بنویسم، خبرنگاران باید گزارشها را طرح کنند و نویسنده با قلم و تخیل خود، زندگی و ماجرایی را بازسازی کند.
هدف شکنجهگر اینست که رازی را از درون زندانی بیرون بکشد. اما با تجاوز، همزمان راز دیگری به زندانی میدهد. این راز، فشار و آزاری است که به او وارد کرده ولی گفتنی نیست. هرگونه اطلاع رسانی در باره شکنجه و تجاوز، کمکی است به افشای این راز که قرار بوده تنها بین زندانی و زندانبان بماند. برملا کردن این راز خود بخود مکانیسم تجاوز و آزار جنسی را دچار اختلال میکند.
داستان خاورانی زنده
"کلاغ و گلسرخ" • داستان یک "خاورانی" زنده
این روزها باز شکنجه و سربهنیست کردن زندانیان سیاسی در جریان است و اين موضوع به بحثی عمومی در جامعهی ایران تبدیل شده است. با وجود سانسور شدید رسانهها و لاپوشانی جنایتهای هرروزه در زندانها، اخبار در این باره از طریق اینترنت و رسانههای خارجی منتشر میشوند. واکنشها به این اخبار گاه این شبهه را برمیانگیزد که با وجود روشنگریهایی که در بیش از بیست سال گذشته صورت گرفته است، بسیاری از ابعاد جنایتها و سرکوب دگراندیشان در ایران بر مردم پوشیده مانده است.
بيش از بیست سال است که شمار فزایندهای از جانبدربردگان از زندانهای جمهوری اسلامی از تجربههای خود گفتهاند. در میان آنان نام مهدی اصلانی نامی است آشنا. در این سالها مهدی اصلانی با مقالهها وسخنرانیهایش بخصوص سعی در زنده نگاه داشتن یاد اعدامشدگان تابستان ۱۳۶۷ داشته است. سخنرانیهای پرشور او به عنوان شاهد زنده و راوی جنایت در زندانهای سیاسی، حاوى اين پيام بوده است که او به سهم خود نمیگذارد آنگونه که جنایتکاران میخواهند یاد ونام دگراندیشان اعدامشده، فراموش شود. او وظیفهاش را حفظ حافظهی تاریخی میداند و شرح آنچه بر یک نسل از دگراندیشان ایران برفت. او پیام وصیتنامههایی را که در دلش حفظ کرده در سال ٢٠٠٥ به گوش دیگران رساند؛ در مجموعهاى به نام جنگل شوکران و به هميارى مسعود نقرهكار.
اینک، درتابستان ۱۳۸۸، کتابی از اصلانی بنام "کلاغ و گل سرخ" در ۴۶۰ صفحه در ۱۰۰۰ نسخه توسط انتشارات مجلهی "آرش" در شهر کلن آلمان منتشر شده است. كتابى كه در آغاز ماه سوم تابستان، به چاپ دوم رسیده است.
چشمی که راز سکوت عاشقان میگوید
بهروز شیدا، نویسنده و منتقد ادبی، ویراستار "کلاغ و گل سرخ"، در آغاز کتاب توضیحی دربارهی عنوان آن نگاشته است. وی مینویسد: «کلاغ و گل سرخ قصهی نامکرری است از گلویی دیگر. قصهی زندان، همیشه همان است: فریاد از جور کلاغ و یاد بغضساز گل سرخ؛ انگار همیشه صدای یاران میخواهد چشمها را به پردهی نبرد یاران بخواند. کلاغ به روایت قصهای از جهان اسطورهها، معلم اول گورکنی است [...]؛ گل سرخ به روایت قصهای از جهان اسطورهها نماد عشق است. [...] کلاغ و گل سرخ ساخت جهانی حماسی را نمادین میکند: در یک سو چشمکشها ایستادهاند؛ در یک سو عاشقانی که راز معشوق در سینه پنهان میکنند. کلاغ و گل سرخ روایت چشمی است که از منقار کلاغها گریخته است تا راز سکوت عاشقان بگوید.»
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: مهدی اصلانی
مهدی اصلانی، یک خاورانی زنده است؛ یعنی بعید نبود او را هم در تابستان ۱۳۶۷ بکشند و در گورستان خاوران خاک کنند. کتاب خاطرات مهدی اصلانی از معدود كتابهايى است که توسط یکی ازجانبدربردگان اعدامهای جمعی تابستان ۱۳۶۷نوشته شده و بى ترديد نخستين كتابى است به قلم يكى از بازماندگان بند هفت و هشت گوهر دشت كه به امفى تاتر زندان( محل اعدامها) مشرف بود. زندانیان این دو بند، شاهدان عینی گفتوگوها و رفتوآمدهای نامعمولى در زندان شدند که نشانگر وقوع جنایتی سازمانیافته، اعدامهایی جمعی بود. یکی از هستههای اصلی کتاب، شهادت مهدی اصلانی دربارهی اعدامهای تابستان ۶۷ است. اصلانی به غیر از شرح خاطراتش کوشیده است با استناد به مدارک موجود آمران و عاملان جنایت را معرفی کند. وی بر پيروى از ديدى عینی در بررسى و بازگويى وقایع تاکید دارد. هدف نهایی مراجعه به دادگاه جهانی برای دادخواهی است؛ حماسهسرایی در اینجا به کار نمیآید. او به بررسی آمار اعدامشدگان پرداخته، آمار نادرستی را که در خدمت تبلیغات برای گروهی خاص است، زیر سؤال میبرد.
توجه به گذشته و ریشههای خود
اما پرسش اصلی دیگر کتاب آن است که چرا بسیاری از جوانان همنسل او، نه از سر شعور بلکه از سر شور، «به نوعی در خدمت انقلاب» درآمدند و سپس سالهای جوانیشان را در زندان گذراندند و چرا سرنوشت بسیاری از "عاشقان" و "گلهای سرخ" با زندان و اعدام رقم خورد. این پرسش نویسنده را واداشته است که کتاب را با خاطرات بسی پیش از سالهای به زندان افتادنش در سال ۱۳۶۳ ، از کودکیاش، بیاغازد.
البته اصلانی از کودکیاش به تفصیل نمینویسد، شاید چون بر هدف اصلیاش، روشنگری دربارهی زندان و اعدامها متمرکز است. اما همان پرداخت کمابیش مختصر به خانهی پدر و مادری، ارزشهای اخلاقی خانواده و محلهی خود یکی از خصوصیات مهم این کتاب است.
ناصر مهاجر، پژوهشگر تاریخ و ادبیات زندان، در این مورد میگوید: «خواننده، پیش از آن كه مهدی اصلانی به زندان بیفتد او را میشناسد؛ میفهمد از چه خانوادهای برخاسته، در چه محلهای زیسته، دوستانش و پدر و مادرش چه جور کسانی هستند و بودهاند. روحیات و خلقيات، ارزشها، روش و منشش را به میزان زیادى به ما میشناساند. به اين ترتيب وقتی مشاهداتش در زندان را توصیف میکند، یا آنچه بر او رفته را شهادت میدهد، با مشكلى روبرو نمىشويم؛ چه مىدانيم قهرمان داستانمان کیست. آنجا هم که به توصیف تفصیلی نمینشیند، با کاربست فلاشبک ما را به گذشتههای دور خود میبرد و از این راه به ما يارى مىرساند بفهمیم چرا او در فلان لحظه، بهمان رفتار را پيشه كرده و یا چنان واکنشی را نشان داده است.»
اصلانی همچنین آنجا که به شرح خاطرات زندان میپردازد، تنها راوی رفتار زندانبانان نیست، بلکه بیش از هر چیز مناسبات میان زندانیان را توصیف میکند. به نظر ناصر مهاجر، تیزبینی و چشم مشاهدهگر اصلانی و به ويژه تشریح مسائل روزمرهی زندان و روحيهی زندانيان در جزييات و با ريزهبافى، کار او را از بيشتر کتابهایی که مردان تاکنون نوشتهاند دور میکند و «به رديف کتابهایی نزديك مىكند كه از قلم زندانيان زن تراوش كرده است».
اصلانی خاطرات خود از زندگی در زندان را میگوید. خاطرات او گاه غمانگیزند، گاه حتی خندهآور. نه آنکه او آنچه را از زندگی روزمره در زندان تعریف میکند، به مسخره بگیرد. او تجربههای سخت را بهگونهای معنا میکند که بتواند مقاومت کند، از آن بگذرد، ادامه دهد، روی پایش بایستد. در جای جای کتاب، با هر خاطرهای، به ما میگوید که آیا شخصیت این خاطره هنوز زنده است یا اعدام شده. او با شرح دیدارها و تماسهای خود با خانوادهاش ما را تنها در فضای بستهی زندان نگه نمیدارد، بلکه بر ما مینمایاند که قشری از مردم در آن دوره چه روحیهای داشته و چگونه میاندیشیدند.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: گورستان خاوران که در آن پیکر بسیاری از زندانیان سیاسی اعدامشده در تابستان ۱۳۶۷ خاک شده است
رمانگونگی اثر
بهروز شیدا، منتقد ادبی، از خصوصیت دقت به نقش شخصیتها در کتاب به عنوان "رمانگونگی" یاد میکند. وی "کلاغ و گل سرخ" را کتابی پراحساس میداند که در آن حضور شعر برجسته است و دل بیشتر از سر عمل میکند. وی میگوید: «ویژگی این کتاب این است که رمانگونگی و دقت به نقش شخصیتها در آن بالا است. حوادثی که بر خود راوی گذشته است، چندان تکاندهنده نیست، اما نگاهی که او به دیگران میافکند، بنیان ماجراهایی بهیادماندنی است.»
به نظر شیدا ویژگی دیگر کتاب در زبان آن متبلور شده است؛ راوی ازاصطلاحاتی سود میجوید که معمولا در دیگر خاطرات زندان دیده نمیشود. بهروز شیدا در این باره میگوید: «این کتاب، از منظر یک فرزند کوچه نوشته شده است. راوی تلاش میکند نگاه یک فرزند کوچه به جهان را با تصویر خویش از زندگی سیاسی بیامیزد. "کلاغ و گل سرخ" نگاه یکی از بچههای اعماق است به زندان، مبارزه و مرگ یاران.»
انتقاد به مواضع رهبری سازمان اکثریت در آغاز دههی ۶۰
به گفتهی ناصر مهاجر، مهدی اصلانی به عنوان هوادار جناحی از سازمان فداييان "اکثریت" معروف به هواداران "بیانیهی ۱۶ آذر"، اولین مرد زندانی پیشین مرتبط با طیف حزب تودهی ایران و سازمان اکثریت است که یادماندههای خود را به چاپ رسانده است. نویسنده پیش از آغاز خاطراتش از درون زندان، به بررسی مستند مواضع سیاسی سازمان فداييان اکثریت در آستانه و پس از خرداد ۱۳۶۰میپردازد؛ دورهای که سرکوب از پيش برنامه ريزى شده و سازمانیافتهی نیروهای چپ و مجاهدین آغاز شد، اما هنوز تودهایها و اکثریتیها را دربرنمیگرفت.
مهدی اصلانی بررسی مواضع سازمانی را که به او نزدیک بوده، اجتنابناپذیر میداند. آن را ادغام شده با زندگیاش میبیند؛ با ۴ سالی که در زندان گذرانده و جنایتهایی که شاهدش بوده است، با «گذشتهی غارتشده»اش. او به شدت از این مواضع انتقاد میکند و آن را نه "خطای سیاسی" بلکه «جرم سیاسی» میداند. ناصر مهاجر این گام او را به منزلهی پیشرفتی در زمینهی ادبیات زندان ارزیابی میکند و میگوید: «اداى سهم مهدى اصلانى به ادبیات زندان و چه بسا ادبیات سیاسی این دوره، این است که راوى خاطرات به رفتار خودش و به كردار سازمانى كه با آن كار مىكرده نيز با نگاهی به راستی انتقادی و سنجشگرانه روبرو شده است. او در بازگويى اين كه چگونه مرحله به مرحله اعضا و هواداران این سازمان در تور پلیسی میافتند و چگونه یک سلسله سهلانگاریها، بیتوجهیها وخوشخیالیها باعث میشود که سرنوشت دهها تن از آنان با شکنجه و اعدام رقم بخورد، از گفتن آن چه مىداند، ابا ندارد.»
«لاجوردی اشکم را درنیاورد. جامعه درآورد»
مهدی اصلانی پس از تجربهی تابستان ۶۷ از زندان آزاد میشود. به جامعهای بازمیگردد که خاموش، مرعوب و آسیبدیده است. جامعهای که بخشی از آن ناتوان است از بازشناخت سیستم حسابشدهی سرکوب که میکوشد قربانیان شکنجه و زندان و اعدام را مسئول سرنوشتی معرفی کند که برای آنان و خانوادههایشان رقم زده است.
حدود هفتاد صفحهی کتاب، به خاطرات نویسنده از دورهی پیش از دستگیریاش اختصاص دارد. دو صفحه از کتاب ما را با روز آزادی او و روزهای پس از آن آشنا میکند. خاطرهای را نقل میکند از دوستی که به او پس از آزادی گفته است: «لاجوردی اشکم را درنیاورد، جامعه درآورد. همسرش بچه را برداشته و به سوئد گریخته بود. پیغام کرده بود: گور پدر تو و سازمان و مسئولیت و چه و چه.»
ناصر مهاجر جای صفحاتی بیشتر دربارهی روزهای پس از زندان را در "کلاغ و گل سرخ" خالی میبیند. او میگوید: «امیدوارم، اکنون که مهدی اصلانی بار سنگين واگويى يادماندههايش را به زمین گذاشته و زیستههای خودش را به زبان آورده و به شکل کتاب درآورده، "كلاغ و گل سرخ" پيشدرآمدى شود و کلیدی برای اینکه او در زندان دیگری را نيز باز کند و آنچه در دلش، در روحش، در ژرفناى وجودش هست را نيز بگوید. و البته اين كار سادهاى نيست و برای هیچ زندانی سیاسی حكومتهاى ايدئولوژيك که از مهلکه جان سالم به در برده، آسان به كف نيآمده است به همان ترتیبی که بسیاری از زندانیان سیاسیای که توانستند از اردوگاههای هیتلری زنده پا به بيرون بگذارند، تا پایان عمر نتوانستند از کابوسها و عذاب وجدان و پرسشهایی رها شوند که برخیشان بسیار بجا و پارهاى بسیار نابجا بودهاند. از جمله اینکه چرا من ماندم و ديگران رفتند. امیدوارم بتواند از پس اين چالش هم برآيد و بگويد زندان با او چه كرد و پس از زندان چگونه زندگىاى را زيسته است!»
نویسنده: کیواندخت قهاری
تحریریه: رضا نیکجو
اعدام نوجوانان
ایران، رتبهی نخست اعدام نوجوانان بزهکار
کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، روز سهشنبه ۱۴ مهرماه فهرستی ۱۱۴ نفره از متهمان نوجوان و منتظر اعدام منتشر کرد. در میان اسامی، نام احمد نوروزی نیز به چشم میخورد که تنها ۱۲ سال دارد و در سیستان و بلوچستان به مرگ محکوم شده است . بنا بر اعلام این کمپین، طی ده سال گذشته، ۳۴ نوجوان بزهکار در ایران اعدام شدهاند.
دامنهی جرایم این نوجوانان، از قاچاق تا مسائل جنسی و قتل در نوسان است. بیشتر نوجوانان متهم به قتل، در زد و خوردها و بخاطر اختلافهای گاه کودکانه، کسی را کشتهاند. آنها برای ارتکاب قتلی غیرعمد و بدون نقشه، به نام قانون و به عمد، محکوم به مرگ میشوند.
محمد مصطفایی، حقوقدانی که دفاع از پروندهی ۳۵ مجرم نوجوان و محکوم به اعدام را بر عهده داشته، در گفتگو با دویچهوله از اقدامهای انجام شده برای نجات جان این مجرمان و کاستیهای قانونی و اجرایی موجود میگوید.
دویچهوله: آیا آماری وجود دارد که بتوان گفت در سال چند نوجوان در ایران اعدام میشوند؟
.Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: محمد مصطفایی، حقوقدانمحمد مصطفایی: آمار دقیقی وجود ندارد، زیرا همه اعدامها اعلام نمیشوند. من از موارد منتشر شده و رسمی میتوانم نام ببرم که بین ۷ الی ۱۰ نفر در سال هستند.
چه تلاشهایی برای توقف مجازات اعدام نوجوانان صورت میگیرد؟
در چند سال گذشته، افکار عمومی حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع پیدا کرده و نقش مطبوعات و رسانهها در این زمینه خیلی پررنگ بوده است. انجمنها و نهادهایی برای دفاع از حقوق کودک تاسیس شدهاند که کوشش زیادی برای تقبیح اعدام کودکان انجام دادهاند. اعمال این حساسیتها باعث شد که نمایندگان مجلس مصوبهای در منع اعدام افراد زیر ۱۸ سال صادر کنند.
اما از قرار، برای فرد زیر ۱۸ سال حکم اعدام صادر میکنند و جهت اجرا، منتظر رسیدن او به سن قانونی میمانند...
بله و این اشتباه بزرگی است. مجازات باید متناسب باشد با زمان و شرایط ارتکاب جرم. از نظر حقوقی، جرم در رابطه با زمان و موقعیت معین تعریف میشود. اگرشخصی هنگام ارتکاب جرم، دچار جنون آنی بود یا اساسا مجنون بود، نباید برای کار خود، مانند یک فرد عاقل مجازات شود. وقتی کسی در سن ۱۳ سالگی با دوستاش دعوا کرده و در نهایت به او ضربهای زده که موجب قتلاش شده، عقل و موقعیت سنی و شرایط بزه را باید در نظر گرفت.
مشکل دیگر این است که در کشور ما از نظر شرعی، پسر بالای ۱۵ سال و دختر بالای ۹ سال کبیر محسوب میشوند. در بسیاری موارد، بحث سن قانونی و عرفی مطرح نیست. همین سال گذشته، پسری در سنندج در حالیکه یک ماه مانده بود تا ۱۷ ساله شود، اعدام شد.
چند نوجوان در حال حاضر با خطر اعدام مواجههستند؟
نخست بگویم که برای بسیاری از محکومان در آخرین روزها یا لحظات، دستور توقف حکم صادر میشود. الان سه نفر در آستانه اعدام قرار دارند: بهنود شجاعی، صفر انگوتی و محمد رضا حدادی. دو نفر اول در تهران زندانی هستند و نفر آخر در زندان عادلآباد شیراز است. هر سه به دلیل قتل زندانی و محکوم شدهاند. اما بحث اصلی اینجاست که این قتلها عمدی بودهاند؟ آیا مجرم هنگام ارتکاب قتل، عاقل و بالغ بوده است؟ آیا مجرم برای دفاع از خود اقدام به حمله کرده؟ این سوالات پاسخ داده نمیشوند.
چرا با همه تلاشها، این روند شتاب میگیرد؟
واقعا نمیدانم. من چند روز است تنها سه ساعت خوابیدهام و تمام مدت در حال دوندگی و پیگیری و نامهنگاری بودهام. نامههای زیادی به آقای لاریجانی نوشتهام که اعدام نوجوانان خلاف قانون ماست. خلاف کنوانسیون حقوق کودک است که مجلس تصویب کرده. شاید جان انسانها در این مملکت ارزش زیادی ندارد.
منظور این بود که آیا نگاهها به این موضوع در دستگاه قضایی یکپارچه است؟ موانع اجرایی و قانونی کدامند؟
از نظر قضایی، پروندهای که در دادگاه بدوی با حکم اعدام روبرو شده، به دایره اجرای احکام میرود. پس از آن حکم، به نظر رییس قوه قضاییه میرسد و ایشان اذن به اجرای حکم میدهند.
البته آقای لاریجانی تا کنون اذن هیچ حکمی را نداده و تمام احکام قبلی اعدام، مال دوران آقای شاهرودی است. اجرای احکام در این میان، مسئولیتی ندارد چون قانونگزار تکلیف کرده که حکمها را این دایره اجرا کند. مسئولیت اصلی با رییس قوه قضاییه است. آقای شاهرودی وظیفه داشت جلوی احکام اعدام نوجوانان را بگیرد. آقای لاریجانی هم همینطور.
مجلس در این میان چه کرده است؟
مجلس درگیر امور دیگری است و به نظر میرسد اولویتی برای مسئله مرگ و زندگی نوجوانان قائل نیست. ما در آستانه روز جهانی کودک هستیم و باید از نمایندگان بپرسیم که برای کودکان این مملکت چه کردهاند. برای رفاه آنها، تربیت و آموزش آنها یا آیین دادرسی آنها چه کردهاند؟ مجلس باید جلوی حکم اعدام نوجوانان را بگیرد زیرا خودش ماده ۳۷ کنوانسیون را که منع اعدام کودکان است، تصویب کرده است.
شما حتما در نجات بزهکاران نوجوان از خطر اعدام، همکارانی دارید. آنها چه میکنند؟
هرکس به اندازه سهم خودش دارد کار میکند. اما در حال حاضر، تنها کسی که بار پروندههای این افراد را به دوش دارد، من هستم. تا بهحال، وکالت ۳۵ پرونده را داشتهام و موفق به نجات هشت نفر شدهام. برخی پروندهها در دست بررسی هستند، برخی پروندهها نقض شده و چند نفر هم در آستانه اعدام هستند. من از استادان دانشگاه، حقوقدانان و متخصصان مسائل اجتماعی و فرهنگی دعوت میکنم در باره اعدام نوجوانان تحقیق کنند و حساس باشند. من درخواست میکنم آنها هر یک به نوبهی خود برای روشنگری در این زمینه یا برای صحبت با مسئولان، کاری بکنند.
گویا شما و دوستانتان، تلاشهایی برای جلب رضایت اولیای دم هم میکنید.
بله، ما گروهی پنجاه شصت نفره از افراد خیر و مخالف مجازات اعدام داریم که کارشان گرفتن رضایت است. مسلم است که من دست روی دست نمیگذارم که روز اعدام موکلانام فرا برسد. ما حتی از طریق جمعآوری پول، توانستهایم دیه مورد نظر اولیای دم در یک پرونده را پرداخت کنیم. بعضی خانوادهها در دادن رضایت، نرمش دارند ولی بعضی دیگر نه. نمیدانم چرا میخواهند انتقام بگیرند. این اتفاقا موضوعی است که باید برایش فرهنگسازی کرد. باید حوصله داشت و به خانوادهها گفت که از دست رفتن عزیزشان کار یک لحظه بوده اما وقتی میخواهند کسی را به انتقام او بکشند، این تصمیم از روی عصبانیت و ناآگاهی و کار یک لحظه نیست. باید تامل کنند.
ناکامترین مورد سال گذشته که تلاشهای شما بینتیجه ماند، چه بود؟
دلارا دارابی بود، اما از همه بدشانس تر، بهنود شجاعی است. تا بهحال چهار مرتبه به پای چوبهداررفته و انگار ۴ مرتبه مرده و زنده شده است. برای گرفتن رضایت اولیای دم، حتی چند هنرمند بسیار مطرح وارد گفتگو با خانواده مقتول شدند. این خانواده رضایت داد اما بعد پشیمان شد. دادگاه هم گفت که رضایت شفاهی ملاک نیست و باید کتبی شود. متاسفانه پدر و مادر مقتول هر روز به اجرای احکام میروند و درخواست اجرای حکم را میکنند.
در باره دلارا به اندازه کافی صحبت شد و من ترجیح میدهم از کسانی که هنوز شانس زنده ماندن دارند، حرف بزنم. ازهر خانواده که صدای مرا میشنود، از هر کس که حرفهای مرا میخواند، تقاضا میکنم در نظر بگیرند که جان انسان بسیار عزیز و محترم است و هرگز دوباره به کسی داده نمیشود. گرفتن جان دیگری کار راحتی نیست. این تصمیمی است که اگر اولیای دم یک پرونده بگیرند، درصورت پشیمان شدن، هرگز قابل جبران نیست. مجرم را میتوان از راههای دیگری تادیب و مجازات کرد.
آمریکا، همدوش چین و ایران در اعدام
اعدام در ۹۴ کشور دنیا قانونی است و ایالات متحده یکی از این کشورهاست. بنا بر آمار، ۹۰ درصد اعدامها در جهان در شش کشور چین، ایران، پاکستان، سودان، عربستان و آمریکا صورت میگیرند.
چین بالاترین سرانهی اعدام در جهان را دارد و کیفر جرایمی چون کیفربایی در آن اعدام است. ایران از نظر آیین دادرسی، اعدام نوجوانان، اعدام در ملاءعام یا سنگسار متهم، کشوری یگانه است. اما مجازات اعدام در آمریکا، شکافی است در کانونها و ارزشهای دمکراسی جهانی. شکافی که این کشور پیشرفته و ثروتمند را بهجای همدوشی با کانادا یا اروپا، در کنار ایران و چین قرار میدهد.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: صحنهای از آغاز مراسم یک اعدام در پشت یک کامیون در ملاعام در چینآخرین تلاش جهانی مدافعان حقوق بشر در مخالفت با مجازات اعدام در ۱۸ دسامبر سال ۲۰۰۷ صورت گرفت. در این روز، مجمع عمومی سازمان ملل، قطعنامهی منع جهانی مجازات اعدام را با ۱۴۴ رای موافق، ۵۴ رای مخالف و ۲۹ رای ممتنع به تصویب رساند. ایران، آمریکا و مصر به این قطعنامه رای منفی دادند.
سنت اعدام، هدیهی اروپا به آمریکا
مجازات اعدام، فرهنگ و میراثی است که دولتهای اروپایی در قرن ۱۷ میلادی به آمریکا دادند. دارزدن، مجازاتی فراگیر بود که در قبال جرایم علیه دولت، افراد و اموال اجرا میشد. یکی از سیاهترین لکههای تاریخ آمریکا، اعدام سیاهان و بردگان به کوچکترین ظن یا بزه است.
به مرور زمان، شیوهها و بسترهای اجرا و صدور حکم اعدام در آمریکا دگرگون شدند. در هشتمین اصلاحیهی قانون اساسی فدرال، مجازاتهای خشن و غیرمعمول چون به صلیب کشیدن، آتشزدن یا لینج کردن لغو شدند. هزینهی دادرسیهای منجر به اعدام بالا رفتند و روند اداری صدور این حکم، پیچیدهتر و طولانیتر شد. اما کیفر اعدام به قوت خود باقی ماند.Bildunterschrift: سوزاندن سه زن در آتش به جرم جادوگری، مجازاتی رایج در قرن ۱۶ میلادی در برخی کشورهای اروپایی
لغو و احیای پپاپی اعدام در آمریکا
جنبشهای اجتماعی اوایل قرن بیستم و رواج بحثهای نظری در بیهوده بودن اعدام، به لغو اعدام در برخی ایالتهای آمریکا منجرشدند. این پیشرفت اما موقتی و ناکام بود. مثلا ایالت کلرادو در سال ۱۸۹۷، اعدام را لغو و در سال ۱۹۰۱ دوباره احیا کرد. لغو و احیای اعدام در ایالت کانزاس از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۹۴ به چهار مرتبه رسید. قابل تامل در این میان، همراهی افکار عمومی آمریکا با کیفر اعدام است. در حال حاضر تنها در ۱۳ ایالت از ۵۰ ایالت آمریکا، مجازات اعدام اعمال نمیشود. آخرین ایالت، نیوجرسی است که در سال ۲۰۰۷، پس از چهار دهه، اعدام را غیرقانونی اعلام کرد.
اعدام در انتظار چه جرمی است؟
مصداق جرایم مستوجب اعدام در ایالتها و حوزههای قضایی آمریکا یکسان نیستند. رایجترین مصادیق شامل قتل هنگام آدمربایی، هواپیما ربایی، سرقت همراه با خشونت، زنای به عنف، سکس با کودکان یا ایجاد حریق عمدی هستند.
سن قانونی برای اعمال مجازات اعدام در آمریکا نیز در ایالتهای مختلف متفاوت است. متهم ۱۴ ساله در ایالت آرکانزاس میتواند به شرط احراز جرم، اعدام شود اما این حد نصاب در ایالت ویرجینیا، پانزده سال است. با این همه، سن کیفری در بیشتر ایالتهای امریکا ۱۸ سال تمام است.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: ایران، اعدام در ملاءعام با طناب دار
شیوههای پنچگانهی اعدام
در آمریکا برای اعدام محکومین به مرگ، از پنج روش عمده استفاده میشود: جوخهی آتش، طناب دار، صندلی الکتریکی، اتاق گاز و تزریق سم. در برخی ایالتها از چند روش برای اعدام استفاده میشود و محکوم به مرگ، در انتخاب روش آزاد است.
در حال حاضر اکثر ایالتهای آمریکا از روش اعدام با تزریق مواد سمی و مرگبار استفاده میکنند. مسئولان اجرایی عقیده دارند که این روش، سریعتر و راحتتر جان محکوم را میگیرد. ایالت نبراسکا تنها ایالتی است که در آن صرفا از صندلی الکتریکی برای مرگ محکوم استفاده میشود.
اعتراض انجمن قلم
اعتراض انجمن قلم و برنده نوبل ادبیات به چین و ایران
بر پایه گزارش تازه انجمن جهانی قلم (پنکلوب) در ششماهه نخست سال جاری میلادی، ۲۲ نویسنده، ناشر و روزنامهنگار در سراسر جهان به قتل رسیدهاند. مجموع تعداد نویسندگانی که در همین مدت به قتل رسیدهاند، بازداشت شدهاند و یا مورد حمله قرار گرفتهاند، در ۹۸ کشور جهان به ۶۴۴ نفر رسید.
انجمن قلم در گزارشی که با عنوان "نویسندگان زیر فشار" انتشار داد، به ویژه نسبت به وضعیت نویسندگان در چین ابراز نگرانی کرد که امسال میهمان نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت است. این نگرانی در عین حال نسبت به وضعیت نویسندگان در کشورهای روسیه، برمه، ایران و کوبا اعلام شده است.
۵۰ نویسنده چینی در زندان و اردوگاه
بر پایه گزارش پنکلوب، در حال حاضر بیش از ۵۰ نویسنده چینی به زندان یا اسارت در اردوگاههای کار اجباری محکوم شدهاند. قائم مقام انجمن قلم آلمان، در این گزارش تاکید کرده است که «هیچ نشانهای از بهبود وضعیت در چین به چشم نمیخورد».
در بخشی از گزارش میخوانیم: «در پشت ظاهر درخشان چین، بیقانونی و بیرحمی پنهان شده است. حتی بازیهای المپیک سال ۲۰۰۸ هم پیشرفتی به بار نیاورد».
به عنوان تازهترین نمونه سرکوب اهل قلم در چین، انجمن قلم آلمان از دستگیری "لیو چیائوبو" نویسنده چینی در روز هشتم دسامبر سال ۲۰۰۸ یاد میکند. این نویسنده مبتکر "منشور ۲۰۰۸" برای دفاع از حقوق بشر و دموکراسی است. دولت چین در ماه ژوئن امسال، چیائوبو را به تلاش برای سرنگون ساختن حکومت متهم کرد. بر پایه گزارش خبرگزاری آلمان، بازداشت این نویسنده فعلا تا روز ۲۳ دسامبر سال جاری تمدید شده است.
۶ نویسنده مفقودالاثر
به موجب گزارش انجمن قلم آلمان در نیمه نخست سال جاری میلادی، ۶ نویسنده در جهان مفقودالاثر شدهاند که تاکنون هیچ رد پایی از آنان به دست نیامده است. ۱۳۶ نویسنده به زندان محکوم شدهاند و ۲۱ نفر دیگر بدون صدور حکم قانونی به زندان افتادهاند. علیه ۱۹۳ نویسنده دیگر شکایت شده و در مقابل ۲۴ نویسنده از زندانهای جهان آزاد شدهاند.
انتقاد برنده نوبل ادبیات از چین و ایران
حضور چین به عنوان میهمان نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت و شرایط سیاسی ایران، اعتراض هرتا مولر، برنده نوبل ادبیات را نیز برانگیخت. خانم مولر در گفتوگویی با آخرین شماره هفتهنامه "دی تسایت" آلمان ابراز تاسف کرد که ترور کمونیستی در تاریخ هنوز به درستی درک نشده است و جهان همچنان جنایات رژیمهای دیکتاتوری را نادیده میگیرد.
هرتا مولر گفت: «به چین فکر کنید که میهمان نمایشگاه بینالمللی کتاب فرانکفورت است. به هنرمندی بنام "آی وایوای" فکر کنید که نیروهای امنیتی او را به باد کتک گرفتند. این دردناک است که میکوشند این مسائل را نسبی قلمداد کنند و راه سازشی بیابند که به چین امکان حضور میدهد. یا این که فکر کنید به ایران، جایی که جنایتکارانی که باید خودشان محاکمه شوند، دیگران را به دادگاه میکشند، زندانی میکنند و حتی به قتل میرسانند».
برنده نوبل از این که موضوع رمانهایش با اعطای نوبل ادبیات به رسمیت شناخته شده است، ابراز شادمانی کرد و توضیح داد که دیکتاتوری و نابودی برنامهریزی شدهی فرد، که در نظامهای خودکامه اصلا به حساب نمیآید، اصلیترین موضوعات کارش را تشکیل میدهند.
نویسنده: جواد طالعی
تحریریه: بابک بهمنش
شعارنویسی
عکس از اسکناسهای شعارنویسی شده
شعارنویسی روی اسکناسها، یکی از راههائی بود که مردم ایران برای اعتراض به تقلبهای انتخاباتی و سرکوبهای پس از آن به کار بستند. مهرماه امسال فرهاد تجری مخبر "کمیسیون رسیدگی به وضعیت بازداشت شدگان" از بانک مرکزی خواست که بیدرنگ اسکناسهای شعارنویسی شده را از چرخه پولی کشور خارج کند. اکنون روز هفتم ژانویه (۱۷ دی) مهلت تحویل اسکناسهای شعارنویسی شده به بانکهای ایران پایان مییابد. بر اساس اطلاعیه بانک مرکزی، از آن پس، اسکناسهای شعارنویسی شده اعتبار نخواهند داشت. بر روی این اسکناسها چه نوشته شده و چه تصاویری نقش بسته است؟
حضور مردم
نگرانی دولتمردان ایران از حضور دوباره مردم در خیابانها
غلامعلی حداد عادل، رییس مجلس هفتم و یکی از شخصیتهای اصولگرای مجلس، روز یکشنبه (۴ بهمن) در پاسخ به خبرنگار خبرگزاری مهر که پرسید، «برخی جریانها قصد دارند راهپیمایی ۲۲ بهمن امسال را به حاشیه ببرند»، گفت: «از ۲۲ بهمن امسال چیزی عاید جریان فتنه نخواهد شد و این جریان همان سودی که از روز قدس، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و روز عاشورا برد، از ۲۲ بهمن نیز خواهد برد».
حداد عادل در این اظهار نظر خود به روزهایی اشاره میکند که در آنها میلیونها تن از شهروندان در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری به خیابانها آمدند و مطالبات خود را مطرح کردند. در جریان این اعتراضات گسترده، شمار زیادی کشته و زخمی و تا کنون هزاران تن از دانشجویان و فعالان سیاسی اصلاحطلب بازداشت شدهاند.
به باور حداد عادل: «ماهیت این جریانها برای همه مشخص است و جز اینکه مردم فاصلهی بیشتری با عوامل فتنه بگیرند و عدهای جمع شوند و خوش باشند چیز دیگری عاید این جریان نمیشود». نمایندهی اصولگرای مجلس وعده داد که «مردم نگران حاشیههای مراسم ۲۲ بهمن نباشند».
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: غلامعلی حداد عادل: از ۲۲ بهمن امسال چیزی عاید جریان فتنه نخواهد شد. در حوادث پس از انتخابات افشا شد که بسیاری از بازداشتشدگان در زندانها شکنجه شده و مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. شکنجهها در مواردی چون بازداشتگاه کهریزک، به مرگ سه تن از بازداشتشدگان انجامید.
«ضرورت نظارت بیشتر بر مطبوعات»
از سوی دیگر، آیتالله صادق لاریجانی، رییس قوهی قضاییه، در جلسهی مسئولان قضایی هشدار داد که «جریان آشکاری در جامعه قصد فتنهانگیزی دارد». وی افزود: «برخوردهای قضایی قاطع با متخلفان و مجرمانی که قصد فتنهانگیزی در جامعه را دارند از وظایف ذاتی دستگاه قضایی است».
آیتالله لاریجانی از اینکه برخی مطالب مطبوعات «سعی در فتنهانگیزی و ایجاد شکاف در میان مسئولان نظام» دارند، بر ضرورت «نظارت بیشتر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» تاکید کرد. وی «شبههافکنیهای اخیر برخی مطبوعات» را «به نفع دشمنان نظام جمهوری اسلامی دانست».
رییس قوهی قضاییه از سازمان بازرسی کل کشور خواست که نظارت خود را بر مطبوعات تقویت کند و نحوهی صدور مجوز انتشارات مطبوعات را مورد بازرسی قرار دهد. وی همچنین از دادستان کل تهران خواست که "با تمام ظرفیتهای خویش" به مقابله با "تخلفات قانونی" برخیزد.
در جریان حوادث پس از انتخابات، شمار زیادی از روزنامهنگاران بازداشت و برخی روزنامهها به محاق توقیف افتادند. تا کنون چند تن از روزنامهنگاران اصلاحطلب به حبسهای سنگین محکوم شدهاند. جمهوری اسلامی از سوی سازمانهای بینالمللی حقوق بشر، لقب «زندان روزنامهنگاران» را گرفته است.
«مسالهی فتنه تمام شد»
به موازات اظهارات فوق که آشکارا از آن بوی نگرانی دربارهی حوادث احتمالی روزهای آینده به مشام میرسد، محمدرضا باهنر، نایب رییس اول مجلس، در نشست ماهیانهی جامعهی اسلامی مهندسین اعلام کرد: «مسالهی فتنه، اغتشاش انتخابات و... تمام شده است و مسوولان باید به کارشان برسند».
باهنر افزود: «مسوولان پیام مردم را گرفتند و باید به مسوولیت در قبال فتنه بپردازند». به گفتهی وی: «البته طبق سخنان رهبری کسی در خارج از قوهی قضاییه و در خیابان نباید کاری انجام دهد».
از اظهارات اخیر مسئولان جمهوری اسلامی و نیز موضعگیریهای معترضان، چنین برمیآید که احتمال رویارویی مردم با نیروهای دولتی در روزهای آتی که با رویدادهایی چون چهلم درگذشت آیتالله منتظری و سالروز انقلاب ۲۲ بهمن همراه است، منتفی نیست.
به گزارش سایت «کلمه»، بیت آیتالله منتظری در اطلاعیهای دربارهی برگزاری مراسم چهلم وی، از «تضییقاتی» سخن گفته که «برای مراسم اربعین آن فقید سعید» وجود داردگفتگوبا علی گرجی
«راه اعتلای علمی، چماق نیست، گفتوگو است»
پروفسور علی گرجی، استاد دانشگاه مونستر آلمان در رشتهی تحقیقات مغز و اعصاب، در مقالهی خود در مجلهی ساینس به سرکوب جنبش دانشجویی ایران در رژیم شاه و جمهوری اسلامی پرداخت. او به دو حملهی شدید به کوی دانشگاه تهران اشاره کرد و نوشت که از زمان آخرین حمله در ۲۵ خرداد ۸۸ تا کنون هیچ کدام از مهاجمان معرفی نشده و به دست عدالت سپرده نشدهاند.
دکتر گرجی به کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت منتخب مردم و واکنش غرب در آن زمان اشاره کرد و از غربیها خواست، با به رسمیت شناختن محمود احمدینژاد به عنوان رئيسجمهور ایران، تاریخ را تکرار نکرده و «روزی که دانشجویان ایرانی بتوانند آزادنه دست شرکای غربی خود را بفشارند» را به عقب نیاندازند.
*******
دویچهوله: دکتر گرجی، این اولین بار نیست که شما در این زمینه مقاله مینویسید. اصولا چه هدفی از نوشتن اینگونه مقالات دنبال میکنید؟
دکتر علی گرجی: هدف اصلی من از نوشتن این مقالات کمک به دانشجویان و اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران است که در حال حاضر تحت فشار شدید قرار دارند. در مرحلهی دوم هدف من این است که بحران هویتی که دانشگاههای ما در چند دههی اخیر به آن مبتلا بودند، هویدا شود و جایگاه اصلی دانشگاهها در کل جامعه مطرح شود و این طور نباشد که دانشگاهها محلی باشند که هر کسی هر مشکلی دارد با آن حل کند و در مشکلات اجتماعی به دانشگاهها حمله شود. امیدوارم که با طرح این مسایل در محیط علمی بینالمللی، دانشگاههای ما بتوانند، بعد از چند ده سال رتبه و جایگاه اصلی خودشان را در جامعهی ما پیدا کنند.
اصولا نوشتن مقالاتی در مورد سرکوب جنبش دانشجویی ایران و چاپ آن درون مجلات علمی خارجی چه تأثیری بر جامعهی آکادمیک خارج از کشور میگذارد؟
ارتباط جوامع علمی بینالمللی با یکدیگر باعث ارتقای کیفیت زندگی بشر میشود. اگر جامعهی بینالمللی علمی بتواند برای خودش هویتی در سطح دنیا ایجاد بکند، میتواند در مقابل دولتهایی که میخواهند زور بگویند، چه در غرب، شرق، آمریکا یا ایران، هویت مستقلی از خودش داشته باشد و واکنش نشان بدهد. شاید شروع این موضوع را از زمان عملیات اسراییل در غزه دیدید که چه واکنشی از طرف جوامع بینالمللی علمی بروز کرد. من فکر میکنم که با استفاده از این جایگاه و اتحادی که بین جامعهی علمی ایران با جامعهی علمی بینالمللی ایجاد میشود، هم میتوان حقوق دانشگاهها را برای دوستانمان در ایران روشنتر کرد و هم اینکه کمک آنها میتواند از نظر علمی و روحیه برای کسانی که در داخل ایران برای آزادی و استقلال دانشگاهها فعالیت میکنند، مفید واقع شود.
شما در مقالهای که در "ساینس" منتشر کردید، اشاره کردید که چه در زمان شاه و چه در زمان جمهوری اسلامی جنبش دانشجویی با سرکوب مواجه شده. سرکوب سرمایههای علمی ایران چه تأثیری بر سطح علمی این کشور میگذارد؟
چه در زمان شاه و چه بعد از انقلاب ما شاهد مهاجرت نخبگان از کشور بودیم. به هر حال فردی که به عنوان نخبه در جامعه مطرح میشود، انتظاراتی را از جامعه و حکومت آن کشور دارد. وقتی آنها برآورده نمیشود، فرد یا مجبور میشود از کشور خارج شود یا اگر داخل ایران میماند، دچار افسردگی و سرخوردگی میشود و وقتی که چنین نیروهایی بخواهند پیشرفت علمی کشور را ایجاد کنند قطعا موفق نخواهند بود. شما میبینید که چه در زمان شاه یا الان ما با استانداردهای بینالمللی علمی دنیا چقدر فاصله داریم. برای پوشاندن این فاصله باید دانشگاهها آزاد باشند، به شخصیت دانشجو و استاد به عنوان فردی برجسته در جامعه احترام گذاشته شود و دست آنها باز گذاشته شود. این راهی است که کشورهای دیگر رفتند و نتیجهی آن را هم دیدند. در دههی ۵۰ یا ۶۰ دانشگاههای آمریکا سرکوب میشدند ولی از آن زمان به بعد دانشگاهها توانستند هویت خود را حفظ بکند و میبینید که الان چه پیشرفتی در آنجا حاصل شده است. ما هم اگر بخواهیم در کشور خودمان به پیشرفت علمی که نتیجهی آن رفاه برای کل جامعه است برسیم، باید به این مسئله توجه شود.
بعضیها معتقدند سرکوب دانشگاهها در ۱۳ آبان ۵۷ باعث شد که شعار "مرگ بر شاه" عمومی شده و رواج پیدا کند و این کشتار و سرکوب نه تنها جنبش را خفه نکرد بلکه به آن دامن زد. نظر شما در این باره چیست؟
در طول چند دههی اخیر ثابت شده که فقط آدمهای جاهل و نادان سعی میکنند که مخالفان خود را با چوب و چماق و اسلحه و زندان و شکنجه ساکت کنند. افکار عمومی از مهمترین چیزهایی است که در پیروزی هر روند اجتماعی نقش دارد. این سرکوبها باعث میشود که افکار عمومی به شدت از کسانی که این کارها را میکنند دور شود. حمله به دانشجویی که در دانشگاه دارد تحصیل میکند، زدن و کشتن او باعث میشود که افکار عمومی برگردد. اگر این سرکوبها در جامعهی ما ادامه پیدا کند، باعث میشود که واکنشهای افراطیتری بروز پیدا کند و رفتن جامعه به سمت افراطیگری برای هیچ یک از آحاد مملکت خوب نیست. بهترین راه برای مسئولین کشور این است که اول از همه از دانشجویانی که در این مدت مورد اذیت و آزار قرار گرفتند، دلجویی کنند وبعد ببینند که حرف آنها چیست، باب گفتوگو با آنها باز شود و اگر با حرف میتوانند قانعشان بکنند این کار را بکنند و خواستههایشان را ترتیب اثر دهند و حرفهایی که آنها میزنند و درست است را انجام دهند. این تنها راهی است که جامعه را دوباره به آرامش برمیگرداند و دانشگاهها میتوانند دوباره مشغول تولید علم و دانش در کشور شوند.