آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فروریخته بر جای نمی ماند
سالیان بسیار نمی بایست دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی ست
که حظور انسان
آبادانی است
همچون زخمی همه عمر خونابه چکنده
همچون زخمی همه عمر
به دردی خشک تپنده
به نعره ای چشم بر جهان گشوده
غیاب بزرگ چنین بود
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
کوچک تر
حتا
از گلو گاه یکی پرنده
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فروریخته بر جای نمی ماند
سالیان بسیار نمی بایست دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی ست
که حظور انسان
آبادانی است
همچون زخمی همه عمر خونابه چکنده
همچون زخمی همه عمر
به دردی خشک تپنده
به نعره ای چشم بر جهان گشوده
غیاب بزرگ چنین بود
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
کوچک تر
حتا
از گلو گاه یکی پرنده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر