آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

مرگا مرگ

میان آوار مرگامرگ
تازیانه ی فریادهاتان
زندگی کجاست
که عکسی بیاویزم به ایوانی نو بنیاد
بهار در راه است وهنوز گمانتان است
سویی در بوییدن وچشیدنمان نیست
وتوانمان نیست
در ساختن ایوانی نو.بنایی ویاحتی دیواری خشتی
گناه واژه هایم را سالهاست که به قربانگاه برده اید
وچه سیری ناپذیرید از خون واژه هایم
قطره قطره نوشتان
که خون واژه هام تمام
وهمت به فریاد آخر نهاده ام
شما که گوش هایتان دیر گاهی است
صدایی بلند تر از مرگامرگتان نشنیده است
دریده باد گوشهایتان
به فریاد
زنده
زنده
بودنمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر