آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه

عشق

تا قامتت قد کشیدم
تاصدایت فریادشدم
گفتم سرپناه من باش
اما هر دو خیس عشق شدیم
وروییدیم وساقه هامان غنچه شد
وغنچه ها شکفت
چه کسی لانه های ساخته شده روی دوش هامان را
با جوجه هایش به یغما برد؟

چه کسی گفت درختان در زمستان می خوابند
من نمی خوابم
می ترسم بیدار شوم وتو نباشی
تا خود بهار برایت قصه می خوانم
تا تو نیزدر کنارم بیدار بمانی
باز در بهار خواهیم رست
از ریشه های خویش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر