آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

اینترنت

وحشت دیکتاتوری‌های جهان از اینترنت

شبکه رسانه‌های جمعی در چین بسیار گسترده و فعال است. اما این شبکه به رغم تنوع ظاهری، بسیار یکنواخت و محدود است. به گفته‌ی "گزارشگران بدون مرز"، در کنار چین، دولت‌های سوریه و کوبا و ایران نیز با شبکه اینترنت دشمنی دارند.

با بیش از ۲۰۰۰ روزنامه، حدود ۸۰۰۰ مجله، صدها ایستگاه رادیو و تلویزیونی، جمهوری خلق چین یکی از غول‌های رسانه‌ای در سطح جهان است، اما این دورنما سخت فریبنده است. دفتر تبلیغات حزب کمونیست چین، بر تمام انتشارات نظارت کامل دارد و ایستگاه‌های رادیویی و تلویزیونی دولتی هستند.

سانسور به طور روزمره در کشور اعمال می‌شود. حدود ۴۰ هزار کارمند بر شبکه‌ی اینترنت نظارت می‌کنند و ارتباط کاربران را با تارنماهای "نامطلوب" قطع می‌کنند. کافه‌های اینترنتی باید مشخصات کاربران را تا ۶۰ روز نگهداری کنند. اگر کسی جرأت کند و به دنبال مفاهیمی "خطرناک" مانند "دیکتاتوری"، "تبت" و "دموکراسی" برود، سروکارش با زندان و شکنجه است. بنا به برآوردهای آماری، در چین بیش از ۲۲۸ میلیون نفر به شبکه اینترنت وصل هستند. شرکت‌های بزرگی مانند یاهو و گوگل از این فرصت کمال بهره را می‌برند، اما خدمات خود را تنها به دولت عرضه می‌کنند.

یگان‌های ویژه در شکار کاربران اینترنت

بنا به گزارش سازمان "گزارشگران بدون مرز" بسیاری از دولت‌ها با اینترنت سر دشمنی دارند. برای نمونه در ویتنام یگان‌های ویژه‌ای برای جلوگیری از "جنایتکاران کامپیوتری" فعال‌اند، و منظور مخالفان دولت و فعالان حقوق بشر هستند. سیستم مشابهی نیز برای کنترل دسترسی به اینترنت در سوریه تشکیل شده است.

در کره شمالی سانسور اینترنتی وجود ندارد، به این دلیل ساده که در این کشور از اینترنت خبری نیست. تنها عده‌ای از مأموران وفادار به دولت به اینترنت دسترسی دارند. همه رسانه‌های جمعی در این کشور زیر مراقبت دایمی نهادهای کنترل دولتی قرار دارند. به عقیده سازمان "گزارشگران بدون مرز" کره شمالی در سراسر جهان از نظر آزادی بیان، در آخرین رده‌ها قرار گرفته است.

در کوبا نیز تنها توریست‌ها و شمار اندکی از شهروندان وفادار به دولت از ارتباط اینترنتی برخوردار هستند. در ونزوئلا به تازگی دولت با دستاویز "دموکراتیزه کردن رسانه‌های جمعی" تعداد ۳۴ ایستگاه رادیویی را به صورت فله‌ای توقیف کرده است.

جمهوری اسلامی ایران نیز در جلوگیری از اینترنت بی‌نهایت فعال است. اما در جریان جنبش اعتراضی اخیر، هنگامی که دولت خبرنگاران را از گزارش دادن درباره‌ی رویدادها منع کرد، این خود مردم بودند که به یاری تویتر کار گزارش‌دهی را به عهده گرفتند. آنها عکس و صدای خود را با ای‌میل برای یوتیوب فرستادند و دنیا را از شرایط خود باخبر کردند.

AA/BB

آزادی مطبوعات

ایران در کنار سه کشور، "جهنمی برای آزادی مطبوعات"

گزارشگران بدون مرز "رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات ۲۰۰۹" را منتشر کرد. در این جدول، ایران در رده‌های آخر قرار دارد و اسرائیل در حال "سقوط آزاد" است. آمریکا نسبت به سال گذشته پیشرفت داشته و به رده‌ی ۲۰ جدول صعود کرده است.

سالیان دراز کشورهای اروپایی در رابطه با آزادی مطبوعات الگو محسوب می‌شدند، اما امسال بسیاری از آنها در این زمینه پسرفت داشته‌اند. با آنکه ١٣ رده‌ی نخست جدول را کشورهای اروپایی در اختیار دارند، برخی از آنها، از جمله فرانسه (رده‌ی ۴۳)، اسلواکی (رده‌ی ۴۴) و ایتالیا رده‌ی (۴۹) در یک سال گذشته به آزادی مطبوعات کمتر اهمیت داده‌اند.

ژان فرانسوا ژولیارد، دبیر اول سازمان گزارشگران بدون مرز‌ در این باره گفت: «در همه جای جهان باید با قدرت و انتظار یکسان از آزادی مطبوعات دفاع کرد. نگران کننده است که هر سال شاهد سقوط جایگاه دمکراسی‌های غربی و کشورهایی چون فرانسه، ایتالیا یا اسلواکی در رده بندی باشیم. اروپا باید تلاش کند الگویی برای آزادی‌های سیاسی باشد. اگر خود قابل سرزنش باشیم، چگونه میتوانیم نقض حقوق بشر را در جهان محکوم کنیم؟»

رده‌های نخست جدول را به ترتیب دانمارک، فنلاند، ایرلند، نروژ و سوئد فتح کرده‌اند. آلمان در رده‌ی هیجدهم قرار دارد.

وضعیت آزادی مطبوعات در ایران

ژولیارد در مورد ایران گفت: «در رده‌های پائین جدول ما به‌ویژه نگران وضعیت ایران هستیم. این کشور به شکلی خطرناک در سقوط خود به سه کشور جهمنی برای آزادی مطبوعات، یعنی ترکمنستان، کره شمالی و اریتره که سالهاست آخرین رده جدول را به خود اختصاص داده‌اند، نزدیک شده است.»

به گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، در سال ٢٠٠٩ وضعیت آزادی مطبوعات در ایران به شکلی جدی رو به وخامت گذاشته است. این سازمان در بیانیه‌ی مطبوعاتی خود به مرگ وبلاگ‌نویس جوان، امید رضا میرصادقی در زندان اوین اشاره می‌کند و می‌نویسد: «ادامه‌ی بازداشت روزنامه‌نگاران، دستگیری خبرنگار آمریکایی ایرانی‌تبار رکسانا صابری و نیز بازداشت در بسیاری از کشورهای جهان، روزنامه‌نگاری یکی از مشاغل خطرناک محسوب می‌شودBildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: در بسیاری از کشورهای جهان، روزنامه‌نگاری یکی از مشاغل خطرناک محسوب می‌شودروزنامه‌نگاران در پی سرکوب اعتراضات گسترده به تقلب و تخلف در انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری ایران در تاریخ ٢٢ خرداد، از جمله علل این وخامت است».

گزارشگران بدون مرز همچنین به محاکمه و اعترافات اجباری روزنامه‌نگاران «در دادگاه‌های استالینی» انتقاد کرده است.

این سازمان در ادامه‌ی بیانیه‌ی مطبوعاتی خود یادآور می‌شود: «امسال روزنامه‌نگاران ایران بیشتر از هر وفت دیگری آزار دیدند. انتخاب مجدد و مورد اعتراض محمود احمدی نژاد، کشور را در بحرانی عمیق فرو برد و بدبینی مفرط مقامات حکومتی علیه روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران شدت یافت. با استقرار نیروهای امنیتی در چاپخانه‌ها و تحریریه‌های روزنامه‌ها، سانسور پیش از انتشار مطالب اعمال شد. بازداشت و بدرفتاری گسترده با روزنامه‌نگاران، بسیاری از آنها را مجبور به ترک کشور کرد».

در هشتمین جدول رده بندی سازمان گزارشگران بدون مرز نام ایران در آخرین رده‌ها، پیش از ترکمنستان، کره شمالی و اریتره آمده است.

اسرائیل و آزادی مطبوعات

به گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز عملیات نظامی سرب مذاب اسرائیل در نوار غزه تاثیرات مخربی بر مطبوعات اسرائیل داشته است. این کشور نسبت به سال گذشته، ۴۸ رده از دست داده و به رده‌ی ۹۳ سقوط کرده است. اسرائیل که پیشتر در زمینه‌ی آزادی مطبوعات در خاورمیانه پیشتاز بود، اکنون از کویت (رده‌ی ۶۰) و امارات متحده عربی (رده‌ی ۸۶) بدتر شده است.

آزادی مطبوعات در ایالات متحده

بر اساس گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز، آمریکا در یک سال گذشته در زمینه‌ی آزادی مطبوعات پیشرفت چشمگیری داشته است، به‌طوری که در رده‌بندی این سازمان، از رده‌ی ۴۰ به رده بیستم رسیده است.

این سازمان در بیانیه‌ی مطبوعاتی خود می‌نویسد: «به‌قدرت رسیدن باراک اوباما و رفتار کمتر پرخاشگرانه‌اش نسبت به مطبوعات، در مقایسه با رئیس جمهور پیشین، یکی از عوامل این صعود است.»

گزارشگران بدون مرز ضمن تجلیل از رفتار اوباما در داخل آمریکا، به سیاستهای این کشور در خارج از مرزهای آن انتقاد می‌کند. این سازمان می‌نویسد: «هرچند باراک اوباما برنده نوبل صلح شد اما کشورش در دو جنگ به شکل مستقیم دخالت دارد. علیرغم بهترشدن نسبی شرایط، رفتار آمریکا با رسانه‌ها در عراق و افغانستان نگران کننده است. برخی از روزنامه‌نگاران همچنان از سوی نظامیان آمریکایی بازداشت یا زخمی شده‌اند. یکی از آنها، ابراهیم جاسم، در عراق هنوز زندانی است.»

عراق، افغانستان و پاکستان

گزارشگران بدون مرز در بیانیه‌ی مطبوعاتی خود می‌نویسد که وضعیت آزادی بیان در عراق (رده‌ی ۱۴۵) بهتر شده است . در بیانیه‌ی این سازمان آمده است: «در حالی که تهدیدات گروههای تروریستی و شبه‌نظامی تقریبا پایان یافته است، اما درگیری رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران با دولت و سیاستمدارانی که رسانه‌ها را از دسترسی به اطلاعات در برخی مناطق منع می‌کنند، ادامه دارد. سوءاستفاده از تعقیب قضایی برای "توهین و افترا" علیه روزنامه‌هایی که موارد فساد را افشا می‌کنند به یک رویه تبدیل شده است.»

با وجود اینکه افغانستان (رده‌ی ۱۴۹) در رده‌یندی گزارشگران بدون مرز سیر صعودی داشته است، این سازمان از وضعیت آزادی بیان در افغانستان خرسند نیست. در بیانیه‌ی این سازمان مدافع حقوق گزارشگران آمده است: «خبرنگاران در افغانستان با خشونتها و تهدید به مرگهای بسیار از سوی طالبان رودرروی هستند. اما متاسفانه ففط طالبان نیستند که آزادی مطبوعات را در این کشور تهدید می‌کنند، دستگیریهای خودسرانه از سوی قوای دولتی نیز ادامه دارند.»

سازمان گزارشگران بدون مرز در مورد پاکستان می‌نویسد که علیرغم «فضای پر تحرک رسانه‌ای»، این کشور «از کشتار روزنامه‌نگاران، خونبار است». پاکستان در جدول رده‌بندی گزارشگران بدون مرز به رده‌ی ۱۵۹ سقوط کرده است.



سالگرد هلوکاست

هولوکاست

مروری بر ریشه و سیر تاریخی فاجعه هولوکاست

گردآورنده: مهـديـزاده کابـلــی
(استاد پيشين دانشگاه کابل)

هولوکاست، فاجعه‌ای که در دوران رژیم نازی (از ۱۹۴۱ تا انتهای ۱۹۴۵ م) در آلمان به مرگ میلیونها انسان انجامید که اکثر آنها یهودی بودند. هولوکاست به عنوان یکی از هولناک‌ترین و بی‌سابقه‌ترین جنایات بشری در تاریخ، همچنان می‌تواند موضوعی برای مکث و درس‌آموزی باشد تا مانعی به وجود آید برای تکرار و یا انکار و بی‌اهمیت جلوه دادن چنین رویدادی.

یهودیان اسیر در اردوگاه زاکسن‌هاوزن

معنای واژه‌ی هولوکاست

واژه‌ی هولوکاست از ریشه‌ی یونانی است. "هولوکاوتوما" (ὁλόκαυστον) در زبان یونانی (که واژه‌ای است مرکب: ὅλος یعنی به تمامی، یکسر و καυστός یعنی سوزاندن) به معنی سوختگی کامل به کار می‌رفته است. این واژه امروزه به معنی قربانی ناشی از سوختگی ("همه‌سوزی"، يا کشتار دسته‌جمعی و نسل‌کشی) مورد استفاده قرار می‌گیرد و به کشتار چند میلیون یهودی در دوره‌ی تسلط رژیم ناسیونال سوسیالیسم بر آلمان و به ویژه در جریان جنگ جهانی دوم اشاره دارد. در زبان عبری، برای هولوکاست از واژه‌ی "شوآ" (השואה) استفاده می‌کنند که معنی آن فاجعه یا بدبختی بزرگ است. رژیم نازی سیاست نابودی کامل یهودیان را دنبال می‌کرد. البته همه‌ی قربانیان این رژيم یهودی نبودند. این رژیم در کنار یهودیان، چند میلیون انسان از نژاد اسلاو را که بیشترشان روس و لهستانی بودند، در شرق اروپا از بین برد. همچنین ده‌ها هزار نفر از مخالفان سیاسی به ویژه کمونیست‌ها و سوسیال دمکرات‌ها و هزاران تن از اقلیت‌های مذهبی و قومی و دیگر گروه‌های اجتماعی، قربانی این رژیم شدند. اما مفهوم هولوکاست از آن جهت به کشتار یهودیان اطلاق می‌شود، چون رژیم نازی سیاست نابودی کامل آنان را بربرمنشانه و بدون کوچکترین گذشتی دنبال می‌کرد. یهودیان صرفا به خاطر یهودی بودنشان تحت پیگرد قرار می‌گرفتند و اگر به چنگ رژیم نازی می‌افتادند، زنده نمی‌ماندند.

روند شکل‌گیری هولوکاست

رژیم نازی در سال ۱۹۳۳ در آلمان به قدرت رسید، ولی سیاست پیگرد یهودیان در این کشور گام به گام عملی شد و هر چه زمان بیشتری گذشت، بر شدت این پیگرد افزوده شد. در واقع رژیم نازی با پیگرد داخلی یهودیان آلمان آغاز کرد و با آغاز جنگ جهانی دوم، این پدیده را به بیرون از مرزهای آلمان گسترش داد. نازی‌ها در گام‌های نخست با محدود کردن یا سلب حقوق یهودیان آلمان آغاز کردند. برای نمونه آنان را از پست‌های کلیدی دولتی و قضایی بیرون راندند. فرجام هولناک این روند، نابودی چند میلیون یهودی در اردوگاه‌های مرگ بود.

فیلیپ بورن، تاریخ نگار سویسی و رییس انستیتوی مطالعات بین المللی ژنو که یکی از برجسته‌ترین کارشناسان معاصر در زمینه نازیسم و حکومت هیتلری به شمار می‌رود، در کتاب "هیتلر و یهودیان: چگونه یک نسل‌کشی شکل گرفت"، به بررسی علمی این پرسش می‌پردازد که رهبران نازی چگونه و در چه فرآیندی به تصمیم قطعی برای نابودی یهودیان رسیدند. او در این کتاب استدلال می‌کند که هیتلر در اواسط سپتامبر ١٩۴١ فرمان نسل‌کشی تمام عیار یهودیان را صادر کرد. او در این زمینه به دو نقطه عطف مهم اشاره می‌کند: اول آن که در اوت همان سال ابعاد کشتار یهودیان اتحاد شوروی در سرزمین‌های تحت اشغال ارتش نازی به مرز "نسل‌کشی" رسید. دومین تحول مهم تصمیم آلمان به انتقال یهودیان سراسر اروپا به اردوگاه‌های مرگ در لهستان اشغالی بود که در نیمه سپتامبر اتخاذ گردید.


در ورودی اردوگاه مرگ در شهر داخاو

پژوهشگران، روی هم چهار مرحله را در روند تکامل هولوکاست از هم متمایز می‌کنند:

۱ـ مرحله‌ی محدود کردن حقوق یهودیان آلمان و بیرون راندن آنان از پست‌های دولتی، شغل‌های آزاد و گستره‌ی عمومی.

۲ـ مرحله‌ی سلب مالکیت از یهودیان از طریق اقدامات دولتی و مصادره‌ی دارایی‌های آنان در سراسر آلمان که رژیم نازی آن را با بهانه‌ی "آریایی کردن دارایی‌ها در آلمان" انجام می‌داد.

۳ـ مرحله‌ی تشکیل "گتوها" برای یهودیان اروپا پس از آغاز جنگ، سپس انتقال آنان به اردوگاه‌های کار اجباری برای بهره‌کشی بی‌رحمانه تا مرز ضجرکش کردنشان و نیز کشتن آنان در پشت جبهه‌ها.

۴ـ و سرانجام مرحله‌ی کشتار منظم، برنامه‌ریزی شده و پیگیر آنان در اردوگاه‌های مرگ، از طریق گاز سمی و سوزاندن اجساد قربانیان در کوره‌های آدم‌سوزی.

کوره‌های آدم‌سوزی در اردوگاه آشویتز


ریشه‌ها و انگیزه‌های فاجعه‌ی هولوکاست

پژوهش‌های گسترده و زیادی در این زمینه صورت گرفته و علل و انگیزه‌های گوناگونی برای هولوکاست مطرح شده است. طبعا پرداختن به همه‌ی آن‌ها در اينجا ممکن نیست. اما می‌توان به چند انگیزه‌ی اصلی اشاره‌ای گذرا کرد. یکی از انگیزه‌ها، ریشه‌های ایدئولوژیک و نژادپرستانه این مساله است. نازی‌ها ایدئولوژی خودشان را بر یک سنت یهودی ستیزی حدودا ۱۲۰ ساله در آلمان استوار کردند. البته یهودی ستیزی پدیده‌ای ویژه‌ی آلمان نبود و در همه‌ی اروپا رواج داشت. این پدیده در آلمان و اتریش سده‌ی نوزدهم در پیوند با برآمد ملی‌گرایی بود و بعدها به صورت شووینیسم یا ملی‌گرایی افراطی و پرخاشجو بروز کرد. با نظریات شبه‌علمی در مورد مسائل نژادی هم به این پدیده رنگ و لعاب به اصطلاح علمی زده می‌شد. یهودیان را جزو "نژاد پست" می‌شمردند. در اواخر سده‌ی نوزدهم، در آلمان احزاب و سازمان‌هایی تشکیل شدند که یهودی‌ستیزی را در برنامه‌ی خودشان وارد کرده بودند. برای نمونه، حزب "سوسیال مسیحی" به رهبری "آدولف اشتوکر" بود که با دربار قیصر آلمان نزدیکی‌هایی داشت. به این ترتیب، راه برای جنبش ناسیونال سوسیالیسم تا حدودی هموار شده بود. یکی دیگر از انگیزه‌ها، به ریشه‌های اقتصادی برمی‌گشت. رژیم نازی دنبال منافع اقتصادی بود. این رژیم و هوادارانش، با سلب مالکیت از یهودیان آلمان که در میانشان بازرگانان موفق و ثروتمند کم نبودند، به پول و ثروت می‌رسیدند. بعدها که یهودیان را از آلمان به خارج منتقل کردند، خانه‌های آنان در اختیار نازی‌ها قرار گرفت، یا آلمانی‌های بازگشته از کشورهای دیگر را در آن‌ها اسکان دادند. انگیزه‌های روانی، تاریخی، دینی هم در این زمینه نقش بازی کرده‌اند که باید در فرصت‌های دیگری به آن‌ها پرداخت.


اردوگاه آشویتس

شمار قربانیان هولوکاست

در زمینه "آمار شمار قربانیان هولوکاست" هم پژوهش‌های دامنه‌دار و گوناگونی صورت گرفته است. نازی‌ها در اواخر جنگ، شروع به نابودی آثار جنایت‌های خود کردند، تا ابعاد کامل آن برای جهانیان روشن نشود. ولی پس از پایان جنگ، گردآوری اسناد و مدارک در این رابطه آغاز شد. بسیاری از وابستگان رژیم نازی، در اعترافات خودشان، از گوشه‌‌هایی از این جنایت پرده برداشتند. استناد به سخنان رهبران درجه یک رژیم نازی در این میان بسیار مهم است. "هاینریش هیملر"، رییس سازمان مخوف "اس.اس." و سازمانده اصلی اردوگاه‌های کار اجباری و مرگ که در دو سال آخر جنگ وزیر کشور آلمان بود، پیش از حمله به شوروی گفته بود: "باید یهودیان را تا پایان جنگ تا آخرین نفر نابود کرد. این آرزو و دستور پیشوای ماست". و "آدولف آیشمن" یکی از سازمان‌دهندگان اصلی انتقال و نابودی یهودیان، در سال ۱۹۴۵ در گزارشی به یک مقام بلندپایه‌ی نازی نوشته بود: "در اردوگاه‌های مرگ حدود چهار میلیون یهودی کشته شده‌اند. حدود دو میلیون هم به دلایل دیگری از بین رفته‌اند. بخش بزرگی از آنان توسط کماندوهای ویژه‌ی پلیس امنیتی، در جریان حمله به روسیه اعدام شده‌اند".


هاینریش هیملر، رییس سازمان مخوف اس‌اس

در آغاز، درباره‌ی شمار قربانیان هولوکاست گمانه‌زنی می‌شد. در جریان دادگاه نورنبرگ در سال ۱۹۴۶، شمار قربانیان حدود ۶ میلیون نفر تخمین زده شد. پژوهش‌های بعدی در مورد شمار قربانیان هولوکاست، بین ۴ تا ۵ میلیون نفر نوسان می‌کرد. "جرالد رایتلینگر" تاریخشناس انگلیسی در سال ۱۹۵۳ رقم قربانیان را بین ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار تا ۴ میلیون و ۷۰۰ هزارنفر برآورد کرده بود. "پاول هیلبرگ" پژوهشگر آمریکایی، در سال ۱۹۶۱ از رقم ۵ میلیون و یکصد هزار قربانی سخن گفته بود. پس از سال ۱۹۹۰ درهای آرشیوهای اتحادشوروی سابق برروی پژوهشگران گشوده شد و آن‌ها توانستند با آمار و ارقام تازه‌ای که در اختیارشان قرار گرفته بود، شمار قربانیان را تدقیق کنند. در حال حاضر، سه منبع معتبر تحقیقی مستقل از هم، شمار قربانیان هولوکاست را با اختلافاتی چندصدهزار نفری، بین ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تا ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر برآورد می‌کنند. یکی از این منابع کتابی است از "ولفگانگ بنتس"، تحت عنوان "ابعاد کشتار جمعی" که در سال ۱۹۹۱ منتشر شده است. دیگری "انسیکلوپدی هولوکاست" است که در سال ۱۹۸۷ از سوی گروهی از پژوهشگران و تاریخدانان بین‌المللی منتشر شد. "بورکهارت آسموس" هم در سال ۲۰۰۲ آماری ارائه کرد که دقیق به شمار می‌آید. در این سه منبع، شمار قربانیان حتا در تک تک کشورهای اروپایی ذکر شده است. تنها در لهستان نزدیک به سه میلیون و در اتحاد شوروی سابق بیش از دو میلیون یهودی کشته شده‌اند. شمار یهودیان آلمانی که جان باختند، بین ۱۶۰ تا ۱۹۰ هزار نفر ذکر شده است. آمار دقیقی وجود دارد که تنها در کشور کوچک هلند بیش از صدهزار یهودی و در کشور کوچک مجارستان حتا بیش از نیم میلیون یهودی جان خود را از دست داده‌اند. روی هم رفته، "انسیکلوپدی هولوکاست" و "بورکهارت آسموس" به رقمی حدود ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر و "ولفگانگ بنتس" حتا به رقم ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار قربانی رسیده‌اند.[۱]

برخی از قربانیان هولوکاست در اردوگاه بوخنوالد آلمان نازی

روز جهانی قربانیان هالوکاست

در اول نوامبر سال ۲۰۰۵، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قعطنامه‌ای که به پیشنهاد آمریکا و با رای موافق ۱۰۴ کشور تصویب شد، انکار هولوکاست را قابل پذیرش ندانست و بیست و هفتم ژانویه را برای یادبود قربانیان آن فاجعه، روز جهانی قربانیان هالوکاست نامگذاری کرد.[۲] ایران تنها کشوری بود که با این قطعنامه مخالفت کرد و بررسی مساله هولوکاست در مجمع عمومی سازمان ملل را اقدامی در راستای اهداف واشنگتن و متحدانش عنوان کرد.[

با وجود پایان برده داری به صورت رسمی هنوز هم عده ی زیادی در جهان با این اعتقاد صبح ها از خواب بیدار می شوند که رنگ پوست شان و یا محل تولدشان به عنوان برتری، همیشه آنها را از گروه دیگری از انسانها جدا می کند.

کم نیستند کسانی که هنوز غیر سفید پوستان را انسانهای از درجه پایین تر خوانده و اعتقاد دارند باید آنها را کشت و یا چون حیوان با آنها رفتار کرد. هرچه مذاهب تلاش می کنند این نوع نگاه را از دیده ی انسان پاک کنند اما هنوز موفق نشده اند و درست به The Blood Dropهمین خاطر است که هر ساله ده ها اجلاس و کنفرانس برای مبارزه با نژاد پرستی در جهان برگزار می شود.که بسیاری از آنها بدون نتیجه ی خاصی پایان می یابد.

تصاویری که مشاهده می کنید همه نمادهایی است که گروه های نژاد پرستی برای ابراز هویت خود از آنها استفاده می کنند.در این میان نمی شود از حضور پر رنگ ایده ها و افکار آلمان نازی که شخص هیتلر بنیانگذار آن بود چشم پوشید. می بینید که همه ی نشانه های برتری نژادی به نوعی شباهت های فراوانی با صلیب شکسته ی حکومت رایش سوم دارند.

Iron Cross Celtic Cross

اینها نمادهایی هستند از نفرت زشتی و پلیدی که باید از وجوشان نفرت داشت. احساس شرم کرد و تلاش کرد تا روزی به جهانی دست یابیم که در آن برتری انسانها بر ارزشهای وجودی آنها باشد نه به رنگ پوست محل تولد و یا حتی مذهبشان.

نوشته شده در دوشنبه هفتم اردیبهشت 1388ساعت توسط عبدالحکیم

۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه



جرم

به قد نابرابربودند
وبه حرص سرهاشان بریده می شد
وجرمشان این بود
که کنارهم هم بودند وهم بسته وهم عهد به پیمان
وچاره ایشان نبود
چنان آفریده شده بودند دستانم
که ازانگشت تهی گشته اند کنون
چرا که قلم را میان جمعشان
پذیرفته بودند به مهر
وباروری
که زبانشان گردد به عصیان
آشوب وشب شکنی
جرمشان
شد

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

خودسوزی ویتنام



یادم آمد

این عکس خودسوزی یک بودایی در اعتراض به آزار و اذیت پیروان مذاهب به وسیله دولت ویتنام جنوبی در ژوئن 1963 را به تصویر می شکد که جایزه بهترین عکس خبری سال را نصیب خورد کرد. عکس تاثیر گذار از خودسوزی یکی از رهبران بوداییان در شهر سایگون ویتنام جنوبی باعث شد تا رئیس جمهور جان اف کندی حمایت از دولت وبتنام جنوبی را متوقف کند.

خودسوزی مرحوم محمدرضا کلاورزانی مقدم اما خم به ابروی هیچ کس نیاورد در این وادی. وی در نامه ای دلیل خودسوزی را بیکاری و فقر عنوان کرده بود. خودسوزی در مقابل مجلس هم موضع نرم علی لاریجانی را به دنبال داشت تا دامنه اعتراضات گسترش پیدا کند. ادامه بی تفاوتی ها، سومین خودسوزی را در مقابل بنیاد شهید رقم زد. این بار یک جانباز شیمیایی خود را به آتش کشید و در نهایت به دلیل شدت سوختگی درگذشت.

همچنین بخوانید:

سومین خودسوزی در تهران طی روزهای اخیر

زنگ خطر خودسوزی ها برای که به صدا درآمده است؟

ناتوانی دولت و خودسوزی های زنجیره ای

معتاد، جانباز یا انسان؟



معضلات جانبازان

سالهاي متمادي از پايان جنگ تحميلي مي گذرد و بسياري از موضوعاتي که در آن دوران از مهمترين ارزشهاي فردي و اجتماعي به شمار مي آيد کمرنگ شده است. با گذشت زمان و درگيري افراد جامعه با مشکلات معيشتي و رفاهي و رشد روحيه فردگرايي و دنياطلبي، بسياري از آسيبهاي جنگ به دست فراموشي سپرده شده است و تنها معدودي از افراد به جهت وظايف خاصي که بر گردن دارند نسبت به عوارض به جا مانده احساس مسئوليت مي کنند. موضوع توجه به خانواده هاي جانبازان که وارث واقعي پيروزي دفاع مقدس هستند از جمله مواردي است که نيازمند پيگيري و همت عالي جامعه است.
در طي دوران جنگ تحميلي بسياري از افراد جامعه بر خود واجب دانستند تا در مقابل دشمن بايستند و از حريم ارزشي و مرزهاي آبي و خاکي کشور خويش دفاع نمايند. يکي از تبعات طبيعي اين دفاع بازماندگاني هستند که نشاني از آن زمان به همراه دارند. جانبازاني که علاوه بر مشکلات جسمي با برخوردهاي غلط (خواسته يا ناخواسته) افراد جامعه از نظر روحي نيز زخم خورده اند.
در اين ميان برخي زنان جامعه ما با انگيزه اداي تکليف الهي، خواستار تشکيل زندگي مشترک با اين عزيزان شدند.
هر چند اين تصميم برخاسته از اعتقاد و کاملاآگاهانه است اما با توجه به مخاطرات و مشکلات پيش روي اين بانوان، کليه افراد جامعه بالاخص مسئولان ذي ربط، وظيفه دارند تا از چنين تصميمي حمايت نمايند و شرايط لازم را براي پايداري و استحکام خانواده هاي جانبازان فراهم نمايند.
مقاله حاضر، نتيجه تحقيقي با عنوان «بررسي مشکلات همسران جانباز قطع نخاع» مي باشد. هر چند که اين بررسي در شکل مقدماتي است، اما آغاز گامهاي بلندتري است که قطعا ما را در رسيدن به راهکارهاي مناسب حمايتي اين عزيزان ياري خواهد کرد.
در نمونه انتخابي اين تحقيق، همه ازدواجها بعد از جنگ صورت گرفته و تصميم زنان از روي احساسات نبوده است. خواستگاري از طرف زنان و با پيگيري آنان به صورت غير مستقيم از طرف افراد خاص و با بنياد جانبازان صورت گرفته؛ زنان فرد خاصي را براي ازدواج در نظر نداشتند و فقط خواستار ازدواج با يک جانباز بوده اند. نقش رسانه هاي گروهي در تشويق زنان براي چنين ازدواجي پر رنگ بوده و مخالفت اولياء به دليل نگراني هاي دلسوزانه با صحبتهاي دخترانشان برطرف شده است. ميزان سواد و تحصيلات زنان بالاتر بوده و همت و اراده بالاي زنان سبب موفقيت آنها در ادامه تحصيل، پس از ازدواج شده است. آنها قبل از ازدواج تصوير مبهمي از مشکلات با جانباز داشته و ايده آل نگر بوده اند.
در طي اين تحقيق به نتايجي رسيديم که قبل از بيان نتايج لازم است به اين نکته اشاره شود که اين نتايج، قابل تعميم به کليه خانواده هاي جانبازان نيست و ما عملاشاهد حضور خانواده هايي هستيم که با تقويت تفاهم و افزايش مهارتهاي لازم در وضعيت بسيار مطلوبي هستند که با الگو قرار دادن آنها مي توان به خانواده هاي ديگر کمک کرد. اما بايد پذيرفت که در شرايط فعلي جامعه بشري، حتي خانواده هايي که کمترين مشکلات را به لحاظ روحي و جسمي دارند؛ باز هم در معرض مخاطرات و ناملايمات قرار مي گيرند و بايد راه هاي برون رفت از مشکلات را بياموزند و قطعا خانواده هاي محترم جانبازاني که در معرض آسيبهاي جسمي و فشارهاي روحي هستند از شرايط دشوارتري برخوردارند و همه آنان را نمي توان از يک ميزان توانمندي، بهره مند دانست. لذا بايد با حفظ حرمت و شان تک تک اين مردان بزرگ و خانواده هاي محترمشان مشکلات موجود آنان را شناخت و در حل آن کوشش نمود.
نتايج به دست آمده حاکي از آن است که در زندگي اغلب جانباران با يک روال عادي (مانند ساير افراد جامعه) سروکار نداريم. شروع زندگي بسته به ميزان انگيزه معنوي و عقيدتي زن در اوج رضايت و آرامش روحي آغاز مي گردد ولي چنين به نظر مي رسد که با عدم توجه به مشکلات و تبعات طبيعي زندگي و شرايط روحي جانباز که از برخوردهاي اطرافيان با وضعيت فعلي او نشات مي گيرد؛ اين زندگي ها سريعتر به سمت ناآرامي پيش مي رود و بعضا بحراني مي شود.
از آنجايي که فرد در تنهايي و انزوا بسر نمي برد و قرار هم نيست که حصاري دور خود بکشد؛ طبيعي است که عکس العمل نزديکان، اطرافيان و حتي ساير افراد جامعه با جانباز و شرايط او بسيار اهميت داردچرا که بخشي از رفتار انسانها بازتابي از برخورد اطرافيان است. پس از ازدواج زن بايد تصورات خود را در صحنه زندگي عملي سازد اما بسته به واقعي يا ايده آلي بودن آنها، نتايج عمل متفاوت است. اکثر زنان اظهار مي دارند که قبل از ازدواج فکر مي کردند از جهت جسمي توانايي جبران شرايط خاص جانباز را دارند. به بيان بهتر توجه آنها بيشتر روي مشکلات جسمي بوده و تبعات روحي حاصل از آن را ناديده گرفته اند اما بعد از ازدواج متوجه شده اند که جانباز، علاوه بر مشکلات جسمي و شرايط روحي خاص ناشي از آن، فردي است با تمام خصوصيات يک همسر در زندگي مشترک؛ مثل برخورداري از سلايق، نگرشها، فرهنگ، خانواده... که در تمامي اينها مي تواند تفاوت هاي کوچک يا بزرگ بين او و همسرش وجود داشته باشد؛ همان طور که اين تفاوتها ميان تمام زوجين ديده مي شود. اگرچه انگيزه معنوي در شروع زندگي سبب کم رنگ شدن مشکلات ناشي از موارد فوق مي شود اما نمي تواند اهميت آن را کاملااز بين ببرد.
در طي زندگي، زن با مشکلاتي روبرو مي شود که با انگيزه معنوي، خويش را به آرامش مي خواند ولي گاه مشکلات، بزرگتر از آن است که تنها با اين انگيزه فراموش شود؛ در نتيجه ممکن است خستگي زيادي که در کار و امور روزمره ايجاد مي گردد به صورت افسردگي، گوشه گيري و گاهي دلزدگي ظاهر شود. نتيجه آن که همسران جانباز بيشتر نيازمند ياري و همراهي روحي و عاطفي ديگران هستند؛ اما فرهنگ مبتني حاکم بر جامعه که هميشه مرد را در جايگاه فعالتري نسبت به زن قرار مي دهد؛ سبب شده از خود گذشتگي زن در زندگي با جانباز از ديد مردم و حتي جانبازان غير قابل باور به نظر آيد و اين تصور گاهي مانع ياري و همراهي از طرف آنها مي شود.
نگاه واقع گرايانه به زندگي جانبازان و پرهيز از توقعات رفتاري سنگين از آنها مي تواند ما را به راهکارهاي مناسب هدايت نمايد. از جمله پيشنهادهاي راهبردي جهت تداوم پيوندهاي موفقتر اين عزيزان؛ شرکت در جلسات کارگروهي است که با نظارت مشاورين اجرا مي گردد و موجب مي شود که همسران جانباز، خود را در عرصه زندگي تنها نبينند و ضمن ارتباط با خانواده هاي ديگر، راه حلهاي تجربه شده و مفيد را بيابند و به کار گيرند.
تنظيم و اجراي برنامه هاي نشاط آور ورزشي و غير ورزشي براي جانبازان و همسرانشان موجب تقويت روحيه آنان خواهد شد. تجربه سالهاي اخير نشان مي دهد که موفقترين جانبازان در عرصه اجتماعي و خانوادگي افرادي هستند که معمولاورزش و نشاط را در برنامه اصلي زندگي خود قرار داده اند. تقدير و تجليل از همسران جانباز به اشکال مختلف و به شکل مستمر، قدرشناسي جامعه را به آنان اثبات خواهد کرد.
حمايت مالي و رفاهي بالاخص در امر مسکن، تحصيل و آموزش، مقابله با مشکلات را براي آنان هموارتر مي سازد. در پايان بايد گفت که برخورد صحيح مسئولان و مردم از بازماندگان جنگ تحميلي و خانواده هاي آنان سبب ايجاد انگيزه و تشويق جوانان براي دفاع از ارزشها و آب و خاک ميهن اسلامي مي گردد و هر گونه ترديدي را از ميان خواهد برد.

خود سوزی از جان گذشتگان دیروز وامروز

آفتاب: به دنبال مرگ فردی كه گفته می‌شود چندی پیش خود را در مقابل بنیاد جانبازان قم به آتش كشیده بود، پرونده‌ای پیش‌روی بازپرس ویژه‌ قتل تهران گشوده شد.

ساعت 19 روز گذشته مسوولان بیمارستانی طی تماسی با مركز فوریت‌های پلیسی 110 مرگ فردی را كه بر اثر سوختگی فوت كرده بود اعلام كردند كه بلافاصله قاضی محمدحسین شاملو بازپرس كشیک قتل پایتخت در جریان این حادثه قرار گرفت و دستورات قضایی لازم را صادر كرد.

بازپرس شعبه‌ی اول بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، در این زمینه، گفت: «متوفی كه 48 سال داشته و اكبر نام دارد بنا به گفته‌ی خانواده‌اش جانباز بوده و ظاهرا پس از مراجعه به بنیاد جانبازان در قم و عدم پاسخ به خواسته‌اش خود را در همان محل به آتش كشیده است».

وی با بیان این‌كه مسوولان بنیاد بلافاصله این شخص را به بیمارستانی در قم منتقل كرده‌اند، افزود: «ظاهرا تلاش پزشكان در قم نتیجه نداده و این فرد به تهران منتقل شده است».

شاملو تاكید كرد: «من ادله‌ی خاصی مبنی بر جانباز بودن این شخص در پرونده ندیدم اما خانواده‌اش اظهار می‌كنند كه وی جانباز بوده و ضمن آن هیچگونه اعلام شكایتی نكرده‌اند».

بازپرس ویژه‌ی قتل تهران، از ادامه‌ی تحقیقات جهت كشف زوایای پنهان این حادثه خبر داد.

ببین خستگی در می کنه



پیغام

آخرش رو سر لاشخور سوار شداز اول هم بهانه بودن برای تصاحب قدرت عقاب تیز پرواز خواهد ماندباور کن این کفتار خسته میشه وفرو می افته تو لجن باور کن

به کدامین گناه انسان



زایشگاه

در این زایشگاه
کودکان مسخ
بی تک ضربه ی گریه
باچشمانی بسته
ودستانی به جنین گره خورده
زهدان را رها نمی کنند
در این زایشگاه
جنین های صد ساله
هنوز به جهان بی میل اند
ومادران پیر به دستور پزشک
در راهروهای بی روزنه قدم زنان وپر درد
در آرزوی زایش اند
در این زایشگاه صدای نوزادی نمی پیچد
وسینه ها پر درد شیر های مانده اند
وجنین های در الکل رو به رشد ند
با چشم هایی پشت سر
ودست های بریده
چشم های دریده
در این زایشگاه مرگ بودن زاده می شود

قدر دانی



عکس جنين ۲۱ هفته ای به نام ساموئل الکساندر که در داخل رحم مادر احتياج به عمل جراحی پيدا کرد و اگر از رحم خارج ميشد ممکن نبود زنده بماند .

دکتر" برنر" جراح اين عمل بزرگ بودند و جنين را در داخل رحم مورد جراحی قرار دادند .در حين عمل جراحی ، جنين دست کوچکش را از شکافی که دکتر ايحاد کرده بود بيرون آورد و انگشت پزشک معالجش را فشرد و عکاس اين صحنه ناباورانه را در تاريخ ثبت کرد .دست پسرک کوچکی که برای حس قدر شناسی از رحم بيرون آمد و انگشت دکتر را به خاطر تشکر از هديه زندگی که او بخشيد ،فشرد


ققنوس خاطره

ققنوس خاطرلت من
از کدامین خاکستر برخواستی؟
که نمی شناسمت
درکدامین کوچه عاشق شدی
که از حرف هایت بوی قلب ات جاری است
بلوغ پر هایت پر است ازبویی آشنا
ولی به خاطرت نمی آورم
وپرهایم سپید سپید رنگ باخته اند
پری برای گشودن در من نیست
بیهوده نجوا می کنی
گوش هایم سرشار ناباوری است
خاکستر من رابادبا خود ربود ومحو نمود
رویایی تو
خیالی تو
نمی شناسمت
من دیگر توان سوختن ندارم
لاش خور ها بر جانم چنگ انداخته اند