آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

شرح فاجعه کشتار دسته جمعی مردم روستای قارنا در شرق کردستان و نقده

شرح فاجعه کشتار دسته جمعی مردم روستای قارنا در شرق کردستان و نقده

ساعت 1 بعدازظهر 11 شهریورماه 1358 خورشیدی، روستای "قارنا" که در 10 کیلومتری شهر نقده و بر سر راه نقده ـ پیرانشهر واقع است، در مدت سه ساعت از سوی نیروهای امنیتی و

پاسداران جمهوری اسلامی آماج هجوم قرار گرفت و 68 تن از ساکنین بیگناهش به کام مرگ فرستاده شدند، اغلب شهیدان نیز زنان، سالحوردگان و نونهالان بودند. جنایت قارنا توسط زمامداران جمهوری اسلامی خلق شد و حاصل شرایط ویژهای بود که از سویی ملت کرد پس از انقلاب ملیتهای ایران به کیان سیاسی خود دست یافته بود و از دگر سوی جمهوری اسلامی به منظور سرکوب و قلع و قمع جنبش ملی کرد در کردستان ایران و عمیقکردن تلاشهای آن جنبش که استقرار و نهادینهکردن یک نظام دمکراتیک و کسب حق تعیین سرنوشت را هدف داشت، به قتلعام و تحمیل حاکمیت توتالیتر و آزادیستیز خود روی آورده بود.

"حمزه" جریان را توصیف میکند: "روز 11 شهریورماه پیرامون روستا را توپباران کرده و در محاصره قرار دادند. ساعت یک بعدازظهر جمعی حدود 100 تن به همراه یک نفر به اسم "قادری" که چهرهاشان معرف مجاهدین پاسدار بود، به درون منازل ریختند، هر کسی را بر سر راه میدیدند، میکشتند و سر او را از بدن جدا میکردند. آخوند مسجد روستا قرآن به دست پیش آنها رفت و بر بیگناهی مردم قسم خورد. مهاجمان آخوند روستا را درجا به قتل رساندند، سرش را بریده و با خود بردند که تاکنون اثری از سر او پیدا نشده است. پیرمردی به اسم "سید احمد" دربارهی سلاحهای مورد استفاده میگوید: "برخی را با سلاح گرم کشتند و برخی دیگر را با چاقو و کارد سر بریدند، بعضیها بهخصوص بچهها را در زیر لگد و پوتین خفه کردند". سید احمد میافزاید: "من در آن روز در نقده به سرمیبردم، هنگامی که به قارنا بازگشتم، جهنمی را دیدم".

هیئت نمایندگان مردم کرد این قتلعام را محکوم و اعلامیهای را صادر نمود: "هممیهنان انقلابی و مردم مبارز کرد، هنوز فاجعه قارنا از یاد نرفته است که در یکی از روستاهای میهنمان، نزدیک اشنویه یک جنایت دیگر قتلعام به راه انداخته شد. ژاندارمها، پاسداران و مزدوران "معبودی" به روستای "قلاتان" یورش بردند و با قساوت تمام مردم را قتلعام نمودند. علاوه بر به شهادت رسیدن 3 پیشمرگ، 17 تن از روستانشینان شهید و 20 تن دیگر زخمی شدند".

هیئت نمایندگان ملت کرد ضمن اینکه به خانوادهی "شهیدان قلاتان" و همه مردم کردستان تسلیت میگوید و با آنها و زخمیشدگان ابراز همدردی مینماید، قتلعام مردم را محکوم نموده و از کادر و پیشمرگان قهرمان شهرها و روستاهای کردستان درخواست میکند که متحد و هشیار باشند و با صعهصدر و آیندهنگری توطئههای جنگطلبانه را خنثی سازند (کیهان،10/1/1359).

نامهی سرگشادهی جمعیت حقوقدانان ایران دربارهی وقایع کردستان به نخستوزیر، مهندس بازرگان: "... مطلعید که در مناطق کردنشین از استانهای آذربایجان غربی و کردستان و کرمانشاه گزارشاتی دلخراش در رابطه با تجاوز به آزادی و حقوق اساسی شهروندان ارسال میشود. بهویژه فاجعه روستای "قارنا" که نماد خشونت و انتقامگیری ضدبشری میباشد و لازم است در مورد آن تحقیقاتی جدی صورت پذیرد... وظیفهی انسانی و ملی همه ماست که در برابر این فاجعه بایستیم و از گسترش دامنهی این اختلافات جلوگیری به عمل آوریم..." (روزنامهی اطلاعات، 21 آذرماه 1358، ص 2).

روز ژنوساید ملت کرد در کردستان ایران
مرکز "چاک" روز 11 شهریورماه 1358 مصادف با 2 سپتامبر 1979 را به عنوان روز ژنوساید ملت کرد در کردستان ایران نامگذاری کرده است که با آن حاصل سیاستهای مخرب و جنگطلبانهی جمهوری اسلامی از بدو انقلاب به مثابه یک نظام ضدبشری و ضدارزشهای انسانی عیان شد.

در بیانیه مرکز فوقالذکر آمده است که: "27مین سالروز شروع پاکسازی ملت کرد که در "قارنا" آغاز شد را به روز ابراز اعتراض علیه جمهوری اسلامی مبدل کنیم". همچنین در بخش دیگر از بیانیه مزبور آمده است: "فاجعه قارنا و نیز قتلعام مردم مدنی روستاهای قلاتان، ایندرقاش، سوزی، قرهگول، کانی مام سید، سوکند و ... که مورد هجوم قرار گرفته و زنان، بچهها و پیرمردان را نیز دربرگرفت، از نمونههای ژنوساید کرد به شمار میروند. در این روز مناسب است که طراحان ترور رهبران سیاسی و ملی ملتمان که از طرف تروریستهای جمهوری اسلامی ترور شدند، پیش از همه رفسنجانی و احمدینژاد یکبار دیگر به افکار عمومی معرفی شوند" (جمعیت چاک، کردستان ایران).

ژنوساید علیه بشریت
قتلعام، قلع و قمع، کشتار گروهی، کوچ اجباری دستهجمعی، انفال از جمله اعمالی محسوب میگردند که انسان علیه انسان اعمال میکند و توسط جامعه بشری محکوم میشود.

کلمه "ژنوساید (Genocide)" ترکیبی است از:

1ـ کلمه یونانی "Genos" به معنای نژاد

2ـ کلمه لاتینی "Gaeders" به معنای کشتن و از بینبردن

از ترکیب این دو کلمه Genocide درست میشود که به معنی قتلعام است. قتلعام در واقع نقض کامل حقوق بشر محسوب میگردد. از این دیدگاه میتواند جداً برهم زنندهی صلح و آرامش بینالمللی باشد. سازمان ملل متحد با اتکا به بند ششم دادگاه نورنبرگ میگوید: "ژنوساید در واقع پایمالکردن حقوق گروهی همه انسانست. همچنین قتل انسانها نشاندهندهی نفی حق حیات است. ژنوساید به مفهوم تحقیر بشریت است. این عمل فرهنگ و تمدن جامعه بشری را نقض میکند و عاملان را در برابر نوع بشر قرار میدهد". بعدها میثاق ممنوعیت قتلعام و نیز مسئول بودن انجامدهندگان این اعمال در مقابل دادگاه بینالمللی در مورخه 9/12/1948 از سوی سازمان ملل متحد مورد تصویب قرار گرفت.

ژنوساید به مثابه عملی ضدبشری فقط پاکسازی انسانها و نابودکردن یک جمعیت ملی، نژادی و یا دینی نیست، بلکه در شیوههای مختلف از سوی عاملان آن فاجعه خلق میشود و ضربهای مهلک بر پیکر جامعه بشری وارد میآید. از انواع ژنوساید، ژنوساید فیزیکی، (گلولهباران کردن، اعدام دستهجمعی، حمله نظامی، قتلعام، وحشیانهترین آنها استفاده از سلاح اتمی، شیمیایی و...)، ژنوساید بیولوژیک (جلوگیری از افزایش جمعیت)، ژنوساید فرهنگی ـ ملی (استحالهی فرهنگ و زبان یک ملت، قلب تاریخ و به یغما بردن آثار تاریخی و به طور کلی هر عملی که از رشد ملتی تحت ستم جلوگیری کند)، ژنوساید اقتصادی ـ اکوسیستم (ویرانکردن و تاراج شهرها و روستاها، آتشزدن مزارع، شیوع بیماری و کمبود مواد خوراکی، ... و به طور کلی تخریب نظام حیات طبیعت) و همچنین ژنوساید "سفید" که این نوع ژنوساید به ژنوساید بیصدا معروف است و از سوی دولتی مانند جمهوری اسلامی در راستای مسکوتکردن و اختناق صدای آزادیخواهی استفاده میشود و شایعترین آن ترویج اعتیاد به مواد مخدر، خودکشی، فرار مغزها، بیکاری و... است.

ژنوساید به مثابه جنایتی علیه جامعه بشری همچون پدیدهای طبیعی نیست، بلکه عامل آن خود انسان است و از ویژگیهای رژیمهای توتالیتر و شوینیست به شمار میآید که به منظور استیلا و تحمیل حاکمیت خود بر جامعه، تمامیتخواه و توسعهطلب هستند و آرمان و اهداف خود را به عنوان ایدئولوژی فراتر از جامعه بشری به کار میگیرند.

ژنوساید کرد
مسئله ی ملت کرد به عنوان بزرگترین ملت بیدولت در خاورمیانه که بر چهار کشور تقسیم شده است هنوز به مثابه یکی از مسائل منطقه لاینحل باقی مانده است. ملت کرد دارای هویت کردی، فرهنگ، زبان و تاریخی زرین در مبارزه برای رهایی از زیر ستم و استبداد است و در دویست سال گذشته آماج حملات اشغالگران قرار گرفته و حقوقش غصب شده است. روابطش با حاکمیت مسلط بر کردستان مدام فاصله گرفته است، بدین مفهوم که ملت کرد به سبب کردبودنش و خواستهای ملیاش همیشه در حاشیه قرار داشته و حاکمیت غالب بر کردستان را مشروع ندانسته است که این از عوامل ظهور جنبش ملی ملت کرد به حساب میآید.

اسماعیل بیشکچی، جامعهشناس و متفکر ترک در کتاب "کردستان، مستعمرهی بینالمللی" بر این اعتقاد است که: "روابط مسلط بر سیستم سیاسی کردستان حتی از استعمارگرایی پایینتر است. سیاست کشورهای گروه غالب عبارت است از ویرانکردن تمدن و فرهنگ ملت کرد....".

ملت کرد در منطقه خاورمیانه زندگی میکند. خاورمیانه گریبانگیر دیکتاتوری و توتالیتاریسم است و مردم این منطقه تشنهی آزادی و صلح هستند. حاکمان کشورهای منطقه حقوق بشر را وقعی نمینهند و در برابر هر صدای متفاوت مانعتراشی میکنند. یکی از عوامل وجود کشمکش در منطقه به تکثر فرهنگی و تکثر مذهبی برمیگردد که حاکمیتهای استبدادی و شوینیست همیشه خواستهای دمکراتیک و برحق را سرکوب کرده و اجازه رشد بدانها ندادهاند و لذا مسائل و شکاف ملی موجب ظهور جنبشهای ملی که جنبش ملت کرد از آنهاست، شده است.

در عدم وجود دمکراسی و نظامهای دمکراتیک در منطقه، ملت کرد نیز یکی از ملتهای حقطلبی میباشد که به سبب سیاستهای حکومتهای مسلط مورد ژنوساید قرار گرفته است.

ژنوساید در کردستان ایران
در دوران استبداد پهلوی و حکومت بیستسالهی رضاشاه، ملیتهای ایرانی به خاطر به وامگرفتن و اعمال سیاست کمالیستی و اجرای پروسهی ملتسازی بر اساس دولت ـ ملت، مورد سیاستهای خشن دولت قرار گرفته و سرکوب گردیدند. تغییر اسامی شهرها و روستاها و ممنوعکردن لباس ملی ملیتها، اولین گام در راستای همرنگسازی و استحالهی ملت کرد به شمار میرود. در آن دوران هزاران نفر به شهرهای دیگر ایران کوچ داده شدند، اکثر فعالان سیاسی و رهبران سیاسی به زندان قصر افتادند و... . در سالهای 1334 ـ 1340، 120 تن اعدام شدند، سال 1939 شهرهای کردستان همچون سقز، بانه، سردشت، مریوان، مهاباد، نقده، بوکان و نیز کرمانشاه، ایلام، سرپلذهاب و... به حاشیه رانده شدند و فقر و بیسوادی بر کردستان سایه افکند. سال 1935 جمعیت زیادی از عشایر "طةلَباخي"،"جلالی" و "پیران" اجباراً به سلطانآباد کرمان و شیراز کوچ داده شدند. اعدام پیشوای کرد و مؤسس اولین جمهوری دمکراتیک کردستان، قاضی محمد از دیگر موارد سرکوب و ژنوساید در کردستان بود. سرکوب خیزش پرشکوه 47 ـ 1346 از جنایتهای دیگر نسبت به ملت کرد محسوب میگردد.
کردستان پس از انقلاب
متعاقب به موفقیت رسیدن انقلاب ملیتهای ایران و غصب دستاوردهای انقلاب از سوی جمعی آخوند فرصتطلب و آزادیستیز، کردستان در وضعیتی وخیم، پر هرجومرج و جنگ تحمیلی قرار گرفت. توطئههای جنگ نقده، فرمان جهاد، کشتار مردم قارنا و قلاتان، شهید نمودن رهبران حزب دمکرات کردستان ایران، دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی، سرکوب و تحمیل فضای اختناق بر کردستان و هزاران جنایت دیگر در کردستان، همگی حاصل سیاستهای ضدمردمی و توتالیتاری جمهوری اسلامی هستند.

جریان قارنا و قلاتان به عنوان نمونهای از قتلعام و کشتار مردم عادی و بیگناه و حتی شقاوت و قساوت در برابر نونهالان و نوزادان، ضمن اینکه ضدبشریترین عمل جمهوری اسلامی در قبال ملت کرد به حساب میآید، عملی ضدبشری و ضد ارزشهای انسانی است. ژنوساید قلمدادکردن فاجعه قارنا و قلاتان و سایر روستاهایی که مورد هجوم قرار گرفتند، ارزش نهادن به ارزشهای بشری است. اکنون نیز ژنوساید سفید، یا بیصدا، با استفاده از شیوع مواد مخدر، شیوع ویروس ایدز، ترویج فرهنگ خودکشی و... از اعمال دیگری هستند که جمهوری اسلامی علیه جوانان و جامعهی کردستان به کار گرفته است و وجود آنها بر کردستان سنگینی میکند.

نتیجه:

کشتار دستهجمعی، وحشیانهترین و بیرحمانهترین عملی است که دشمنان آزادی و صلح نسبت به جامعه بشری انجام میدهند، بدتر از آن اختیار سکوت از سوی مدافعان حقوق بشر و مجامع و محافل بشردوست است. عمل ژنوساید از مبانی فکری جمهوری اسلامی جهت استحاله و نابودی "دیگری" و بقای "خود" به شمار میآید. رژیم توتالیتار جمهوری اسلامی ضمن آنکه در گذشته علیه ملت کرد از سیاست خشونتآمیز و سرکوب بهره جسته است، امروز نیز شاهدیم که مشغول قتل، قلع و قمع، اعدام و سرکوب فعالین جنبشهای فرهنگی، زنان، دانشجویان و جوانان است و هرگونه صدای آزادیخواهانه را در نطفه خفه میکند.

منابع:

1ـ ژنوساید کرد ـ اسماعیل بیشکچی ـ ترجمه: بهزاد خوشحالی

2ـ همان منبع

3ـ اسناد، کردستان در سالهای بحرانی 58 ـ 57، تحقیق و تهیه: بهزاد خوشحالی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر