آشیانه سارنگ مامن توست لختی بمان استراحت کن




۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

شاهرخ مشکین قلم

شاهرخ مشكين قلم ، رقصنده ی ایرانی متولد ماه آوريل سال ١٩٦٧ است . او با موسيقی و شعر بزرگ شده است و كنجكاویش ، او را به سوی شعر و ادبيات فارسی كشانده ، به كشف اينكه حس نهفته در پس اين كلمات چيست و چگونه می توان اين حس را در رقص منعكس كرد... در سال ١٩٨٤ به فرانسه رفته و در پاريس در رشته های تاريخ هنر و تئاتر تحصيل كرده است. خودش می گويد كه آموختن تئاتر ، مفهوم رقص را برای او به كلی تغيیر داده و از طريق تئاتر آموخته كه چگونه رقص را از حركت به پيام و صدا تبديل كند. در دوره ی پايانی تحصيلش كه روی تزش با موضوع درام و اساطير يونان كار می كرده است، به توصيه ی يكی از استادانش بديدن كاری از آريان موشكين ، يكی از مهمترين كارگردانان تئاتر قرن بيستم می رود و دنيايی را كه از كودكی در ذهنش متصور بوده در تئاتر آريان موشكين بازمی يابد و در يك دوره ی دوماهه ی آزمايشی انتخاب بازيگر موشكين شركت می كند . او از ميان ٢٠٠٠ متقاضی (كه بايد هم بازيگر می بودند و هم رقصنده) ، به همراه ٨ نفر ديگر انتخاب می شود و در سال ١٩٩١ وارد گروه آريان موشكين می شود.

از آن هنگام سخت ترين و در عين حال پر بارترين دوره ی كاری اش آغاز می شود. موشكين از بازيگرانش می خواهد كه در تمام شاخه های رقص و نمايش شرق تعليم ببيند . شاهرخ دوره های آموزشی رقص را در رقصهای نمايشی اندونزی مثل "باريس" و "توپنگ" ، رقص و نمايش هند مثل "كتك" و " كاتاكالی" و همچنين ژاپن مثل "كابوكی" و "تئاتر نو" می گذراند. در طی شش سال همكاری با موشكين، در سه نمايش او بازی می كند.

پس از اين دوره به رقص و اساطير ايرانی روی می آورد. كمپانی رقص "نكيسا" را درست می كند كه به گفته ی خودش ، متاسفانه فقط اروپايی ها در آن ماندند . چون شاگردان ايرانی بسيار بی نظم بوده اند و نا مرتب می آمده اند . بهر حال موفق می شود تا همان حس ايرانی را به رقصندگانش كه شاخه های مختلف رقص می آيند، منتقل كند و با همين گروه چندين كار رقص از جمله "خسرو و شيرين" ، "هفت پيكر" و "سهراب و گردآفريد" و "رويای يك شب ايرانی" را كار و اجرا كند . او تاكنون در فستيوالهای مختلف رقص و تئاتر بين المللی و همچنين "شب صوفی" در باغ جك لاريسون در نيويورك شركت كرده و نام او برای جامعه ی تئاتری فرانسوی، نامی شناخته شده است. آخرین کار او که اخیرا بر روی پرده بود منظومه "کفن سیاه" نوشته ی میرزاده عشقی است.لازم به ذکر است امسال در فستیوال نوروزی زیر گنبد کبود، رقص او به همراه آهنگ بوی باران اجرا شد که در این مراسم آقای شجریان و یوسف زمانی هم به عنوان مهمان افتخاری حضور داشتند.

روياهای طلائی خيام

یکی از کارهای شاهرخ مشکین قلم نمایش رویاهای طلایی خیام است که شامل سه تابلوی مینیاتوری و موزیکال است که در دو تابلو ، رقص به همراه دکلمه شاملو و آواز شجریان بر روی آهنگ فریدون شهبازیان اجرا می شود.

**بخشی از رقص او در نمایش رویاهای خیام را، از اینجا تماشا کنید.

در قطعه ی آمده در بالا او شعر و موسیقی را در حركات معنا محورش، به تصوير می كشد.

ای كاش كه جای آرميدن بودی
يا اين ره دور را رسيدن بودی
یا از پس صدهزارسال از دل خاك
چون سبزه اميد بردميدن بودی

او در ابتدا حركات سيمرغی نشسته را می نمایاند و از دل سيمرغ ما را با رويش نازكانه ی يك گل مواجه می سازد،گلی كه راهی دور را به انتظاری از جنس "شدن" نشسته است.انتظاری كه نه تنها از او خمودگی برجای نگذاشته، بلكه بودنش را به آنچه كه بايد بشود تبديل می كند.
او از مفهوم رباعی خيام در پيچ و تاب رويش،عبور می كند و با مكث روی آخرين حركتی كه كامل كننده ی حركات رويشی اوست "ای كاش كه جای آرميدن بودی "را به يقين بدل می سازد. او آخرين حركت را با تصوير بته جقه در اندامش نقش می زند.بته جقه در فرهنگ ايرانی نماد پری از بال سيمرغ است به مفهوم پيروزي و ظفر(برای همين كاربرد آن در ابتدا در تاج شاهان يا سنجاقی زير چارقد چانه ی زنان بوده است.جايی در آن بالاها تا حرمتش حفظ باشد و شگفتی مفهومش را با زيباييش تداعی سازد. آرام آرام كه بين مفهوم اسطوره ايش و نماد بته جقه فاصله افتاد به نقشی روی قالی نيز بدل شد)
همانطور كه اشاره شد حركت آغازين نمود شوق و تلاش سيمرغ برای پرواز بود و سپس رويش و در نهایت تداعی بته جقه که در آن او همه ی ای كاش های بی بديل رباعی را در سحر ملودی و صدای خنياگر به يقين پيروزی وصل بدل می كند.

روحی كه در اين اثر نهفته است را جدای از بزرگی و تلاش و عشق عميقی كه درون كلمات خيام،دكلمه ی شاملو،صدای ملكوتی شجريان،مضرابها و فضای روح انگيزموسيقی فريدون شهبازيان و رقص معنا محور و اسطوره ای شاهرخ مشكين قلم؛می توان ديد؛يگانگی و عبور از منيت هاست.هرگز به نظر نمی رسد هر كدام اين بزرگان و خدايان هنر در لحظه ی خلق كار خود به برتری خود بر ديگر هنرمندان اين مجموعه انديشيده باشند.نهايت خود بوده اند در لحظه ی خلق هنر،خودی كه فرديتش را بی آنكه له كند؛مستانه عبور كرده است و در دايره ی سحرانگيز اين مجموعه كه تاريخ آفرينش هر يك از هزاره تا دهه ای ست؛موجی،روحی،آتشی جاودانه دوانده است.
و اين رازی ست، روحی،آتشی كه در جاودانگی نهفته است؛از خود عبور كردن و پيوستن به دريای عاشقانه ی هستی.

**از اینجا می توانید بخشی از رقص او را در نمایش هفت پیکر بر روی آهنگ ساخته ی پرویز مشکاتیان در چهارگاه تماشا کنید که تداعی گر رزم و شکار است.



از طریق لینکهای زیر می توانید برخی از مصاحبه های او و نیز پاسخ او را به نقدی که به یکی از برنامه هایش شده بود دریافت کنید:

مصاحبه با رادیو همبستگی (صوتی)
مصاحبه ی نیلوفر بیضایی با او را از اینجا بخوانید.
پاسخ او به نقدی که به کارش شد را از اینجا بخوانید.

*برای دیدن قطعات به برنامه RealPlayer احتیاج دارید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر