۱۳۸۹ اسفند ۳, سهشنبه
بازخوانی پرونده کشتار مردم کرد توسط حکومت ایران در اسفند 77
بازخوانی پرونده کشتار مردم کرد توسط حکومت ایران در اسفند 77
بازخوانی پرونده کشتار مردم کرد توسط حکومت ایران در اسفند 77
مصاحبه ام با دونفر از فعالان کورد
منتشر شده در: اخبار روز
عبدالله اوجالان، رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه در 15 فوریه سال 1999 مصادف با روزهای پایانی بهمن 1377 در شهر نایروبی، پایتخت کشور کنیا و در یک توطئه بین المللی با همکاری ترکیه، موساد اسرائیل، سازمان سیا آمریکا، یونان و انگلیس بازداشت و سپس تحویل کشور ترکیه داده شد. در دستگیری عبدالله اوجالان، کشورهای ایران و سوریه نیز با دولت ترکیه همکاری کردند اما موساد اسرائیل بزرگترین نقش را داشت. بازداشت اوجالان با اعتراض شدید کردهای سراسر جهان مواجه گردید.
بر همین اساس یازده سال پیش در روزهای آغازین اسفند 77 مردم بسیاری از شهرهای کردنشین ایران همگام با کردهای غرب و شمال کردستان در اعتراض به بازداشت عبدالله اوجالان، رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه و در اعتراض به کشورهایی که در دستگیری وی با دولت ترکیه همکاری داشتند معروف به «دسیسه ی بین الدول 15 شبات» دست به راهپیمایی زدند.
راهپیمایی مردم کرد که با اعلام قبلی برگزار شد توسط حکومت ایران به شدت مورد سرکوب قرار گرفت. مردم زیادی در شهرهای مختلف کردنشین ایران کشته و زخمی شدند. شهر سنندج بیشترین تعداد کشته شدگان را به خود اختصاص داد. شدت سرکوبها در سنندج به حدی بود که از روز سوم اسفند 77 به عنوان یک روز خونین در این شهر یاد می کنند. کشتار مردم شهرهای کردنشین در اسفند 77 مصادف بود با سالهای ابتدایی روی کار آمدن دولت اصلاحات. هر چند این آغاز و یا پایان برخوردهای سرکوبگرانه و خونین دولت و حکومت ایران با مبارزات مدنی مردم کرد در طی سالهای پس از انقلاب 57 نبود اما همین امر نشان داد که کلیه ی جناحهای موجود در ایران با تمام اختلافاتشان در مواجهه با مسئله ی کرد دارای استراتژی و تاکتیک یکسانی می باشند و کوچکترین تفاوتی با یکدیگر ندارند.
در باز خوانی پرونده ی کشتار مردم کرد توسط حکومت ایران در اسفند 77، دو نفر از فعالان کرد صفحات دیگری از این پرونده را برایم گشودند.
هادی صوفی زاده: مطبوعات ایران و روشنفکران غیر کرد هیچ واکنشی به کشتار مردم کرد توسط حکومت ایران در اسفند 77 نشان ندادند.
هادی صوفی زاده، فعال سیاسی کرد مقیم نروژ ضمن اشاره به فرا رسیدن یازدهمین سالروز کشتار مردم کرد توسط حکومت ایران در اسفند 77 و با گرامیداشت یاد و خاطره ی کشته شدگان و آسیب دیدگان حوادث آن سال و تشریح دلائل به وجود آمدن آن حوادث اظهار داشت: بدنبال دستگیری آقای عبدالله اوجالان، مهمترین شخصیت مبارز تاریخ ملت کرد که در اواخر بهمن ماه سال 77 در کنیا و در جریان یک توطئه بین المللی و با همکاری کشورهای ایران، اسرائیل، امریکا، یونان و کنیا صورت گرفت، کردها در بخشهای مختلف کردستان و سایر نقاط جهان در اعتراض به آن توطئه ی ننگین و دستگیری رهبر خلق کرد، همچنین در اعتراض به پدیده ای دیرینه به نام ظلم که در اکثر نقاط جهان رخت بر بسته اما در کردستان هنوز هم رواج دارد از خود واکنش نشان دادند. درآن زمان دستگیری ایشان به رسوایی دولت وقت یونان انجامید و برخی از وزرای دولت وقت مجبور به استعفا گشتند. دشمنان متنوع خلق کرد به شیوه های مرسوم و با هدف قرار دادن رهبر کاریزمای این خلق که هویت نوینی به مبارزات خلقمان بخشیده بود، موجبات اعتراض و خشم کردها را برانگیختند. لازم به توضیح است که آقای اوجالان شخصیت محبوب و شایستهای در میان کردهای ایران محسوب می شود که درتاریخ خلق کرد وجود ندارد و برخی از ایرانیان آگاه نیز به خصوصیات بارز شخصیتی ایشان کاملا واقفند، بیهوده نبود که درآن زمان زندهیاد داریوش فروهر بخاطر مساعدت دولت ایتالیا درحق آقای اوجالان با حضور درسفارت ایتالیا و اهداء گل دولتمردان ایتالیا را ستایش نمود. آقای اوجالان تنها کسی است که صادقانه و با بازخوانی تاریخ تلخ خلق کرد وارد میدان شده ونسلی از جوانان کرد را تربیت نموده است که مصمم به مبارزه تا رسیدن به احقاق حقوق کرد هستند. به همین دلیل با دستگیری ایشان، کردها در کردستان و بسیاری از نقاط دنیا بویژه روسیه، ترکیه و آلمان اقدام به خودسوزی نمودند. در کردستان نیز موج میلیونی کردها به خیابانها سرازیر شدند و در نتیجه مورد حمله نظامی رژیمهای اشغالگر حاکم بر کردستان قرار گرفتند. درجریان یورش نیروهای امنیتی ایران در اکثر شهرهای کردنشین ایران (شرق کردستان)، صدها نفر بازداشت، دهها نفر راه تبعید را درپیش گرفتند و دهها نفر دیگر نیز توسط ماموران رژیم شهید شدند که شهر سنندج بیشترین آمار قربانیان را داشت. با توجه به اینکه درگیریها در شهرها و کشورهای مختلف بود بنابراین تاریخ درگیریها درهر شهر و کشوری متفاوت بود، مثلاً در کردستان شمالی (ترکیه) درگیریها روزانه ادامه داشت و هنوز هم ادامه دارد، اما در شرق کردستان و مشخصاً همزمان با دستگیری آقای اوجالان و در روزهای اواخر بهمن و اوایل اسفند بوجود آمد. در سنندج روز سوم اسفند بود. درارومیه هم همینطور، دربعضی شهرها یکم ودوم اسفند بوقوع پیوست. و کلاً استانهای ایلام، کرماشان، کردستان، آذربایجان غربی و تهران به صحنه درگیری تبدیل شدند.
این فعال سیاسی که تحصیلات آکادمیکش در زمینه حقوق بشر است ضمن اشاره به ابزار سرکوب و نیروهای سرکوبگر دولت ایران طی حوادث اسفند 77 و با بیان اینکه «در این درگیریها رژیم ایران مثل همیشه از همه ی اهرمها علیه خلق کرد استفاده کرد.» گفت: امروزه اگر در تهران قادر بهسرکوب موج سبز می شوند، پیشتر متدها را از تجارب بهدست آمده ازسرکوب مردم کردستان یادگرفتهاند. اگردراین اواخر شاهد اتفاقات زندان کهریزک و زندانهای دیگر بودیم، درسه دهه اخیر آن توحشات درابعاد خشن تر علیه خلق کرد انجام گرفتهاند. اگر به زبانی ساده بخواهم بگویم باید گفت که رژیم ایران در حوادث اسفند 77 از یک دوربین فیلمبرداری گرفته تا زندان و اسلحه گرم و استفاده از مزدوران محلی به عنوان ابزار سرکوب به کار گرفت و همچنان هم این کار را می کند.
وی درباره خودجوش بودن اعتراضها با طرح این پرسش که «خودجوش یعنی چه؟» توضیح داد: وقتی در کشورهای دیکتاتوری امکان بروز اعتراض و سازماندهی وجود ندارد، اعتراضات خودجوش می شود. اما اعتراضات مذکور به نقطه ای درتاریخ خلق کرد بدل شده که در سی سال گذشته ما شاهد همچون موج خروشانی حتی در اتفاقات اخیر ایران نبودهایم.
صوفی زاده همچنین درباره نقش احزاب و فعالان کرد در به خیابان کشاندن مردم در اسفند 77 گفت: اعتراضهای مردم کرد در اسفند 77 و دلائل آن مسئله ای فراحزبی بود و اساساً به یک موضوع ملی تبدیل شدهبود. دستگیری وتحقیرغم انگیز آقای اوجالان، تحقیر ملی کردها را نشان میداد. احزاب بخش کوچکی ازموج خروشان مردمی بودند.
وی در خصوص علت عدم تداوم اعتراضها تصریح کرد: چند دهه رفتار غیر انسانی دولت مرکزی با کردها، درواقع رمق از جامعه کردستان را بریدهاست، بنده معتقد نیستم که ملت کرد همیشه درصحنه بودهاست. مبارزات ملت کرد بیشتر فرسایشی بوده اما نگرش جدید خلق کرد درشرق کردستان و الگوبرداری ازمبارزه مدنی خلق کرد در شمال کردستان، تاثیرات مثبتی را بهجای آوردهاست.
هادی صوفی زاده در پاسخ به این پرسش که «مردم کرد در اسفند 77 با اعلام قبلی نسبت به مسئله ای معترض شدند که در آن سوی مرزها اتفاق افتاده بود چرا توسط حکومت ایران باید سرکوب شوند؟» گفت: در سوال شما یک نوع منزهگی وجود دارد که برازنده جامعه ایران و دولتمردان آن نیست. اگر چنانچه تاریخ یک قرن اخیر رفتار حکومتگران فارس وترک وعرب را درارتباط با کردها مطالعه نمائید، متوجه خواهید شد که آن کشورها دربحرانی ترین روابط فی مابین، برسر مسئله کردها متحد هستند. برای مثال صلح میان رژیم شاه با رژیم صدام معروف به قرارداد الجزایر، توافق میان ترکیه وسوریه علیه کردها درسال 99، جلسات امنیتی مشترک رژیمهای «ترکیه، ایران، سوریه وعراق» در بیست سال گذشته علیه حکومت کردستان جنوبی نمونههایی از ادعای مورد نظر است. اما درخصوص آن مقطع مسائل خاصی نیز درجریان بود که می توان به پیمان استراتژیک نظامی میان ترکیه واسرائیل اشاره نمود که طی آن به هواپیماهای اسرائیل اجازه داده شده بود درآسمان ترکیه پرواز و مناطق مرزی ایران با ترکیه را نیز در کنترل هواپیماهای تجسسی خود داشته باشند. پیمان مذکور موجبات نگرانی وخشم مقامات ایران را فراهم نموده بود بنابراین ایران می خواست با تسلط بر اوضاع فشارهای روانی حاکم بر جامعه کردستان درجریان دستگیری آقای اوجالان، از فریاد کردها بنفع خود استفاده نماید، مثل همان موردی که حاکمان ایران توانسته بودند درجریان بمباران شیمیایی حلبچه درسال 88 و فرار میلیونی کردهای عراق از دست رژیم صدام درسال 1991 سوء استفاده نمایند و می خواست دراین مورد هم بتواند، طلبکار شود. اما زمانیکه متوجه گردیدند کردها را نمی شود بهروال سابق فریب داد و متوجه شدند افکار آقای اوجالان فرامرزی است و درمیان مردم ریشه دوانیده است به بدترین شیوه با آن برخورد نمود.
این فعال سیاسی کرد در خصوص کشته و بازداشت شدگان حوادث اسفند 77 اظهارداشت: تعداد کشته شدگان حوادث اسفند 77 در مناطق کردنشین ایران بالای 50 نفر بود اما درمورد اینکه چه تعداد زن، مرد و یا کودک بودند چیزی نمی دانم. همچنین تعداد، جنس و سن بازداشت شدگان هنوز هم مشخص نیست. اما فقط در شهر بانه، زادگاه بنده بیش از 50 نفر بازداشت شدند. در میان بازداشت شدگان شهر بانه کسی به زندان و یا اعدام محکوم نشد. درباره ی بازداشت شدگان سایر شهرهای کردنشین هم اطلاعی ندارم.
هادی صوفی زاده، فعال سیاسی کرد در پایان سخنانش در خصوص واکنش مطبوعات ایران، روشنفکران غیر کرد و مجامع بین المللی به حوادث اسفند 77همچنین درباره بازتاب آن حوادث گفت: با توجه به اینکه درایران چیزی بنام مطبوعات آزاد نداریم و روشنفکران غیر کرد هم تحت تاثیر فرهنگ دولت حاکم هستند لذا از سوی آنها در خصوص حوادث اسفند 77 هیچ واکنشی را شاهد نبودیم. همچنین متاسفانه در مجامع بین المللی هیچ اعتراضی به ایران نشد. جامعه ایران آنچنان باز نیست که امکان همچون حرکاتی را بدهد، ضمناً در شرق کردستان تاکنون نیز جو امنیتی حاکم است. اما در کل این مسئله بازتاب وسیعی داشت. توجه غیر قابل انتظار جوانان کرد به حزب کارگران کردستان ترکیه و ترویج افکار آقای اوجالان در میان مردم شرق کردستان خود گویای این حقیقت است. درخصوص بازتاب مسئله در سطح دنیا نیز قضاوت آسان نیست و همچنانکه می گویند، درد ستم ملی را ملت تحت ستم درک می کند نه ستمگران. اما ادامه راه آقای اوجالان و قدرت سیاسی و ملی حزب مطبوع ایشان شکست توطئه دشمنان را ثابت نمود. نشریات کردی و فعالان کرد نیز در بازتاب مسئله خوب عمل کردند. همچنین کتاب «داستان دوباره زیستن»، مصاحبه روزنامه نگار ترک آقای یالچین کوچوک با عبدالله اوجالان، رهبر خلق کرد که توسط دکتر عبدالله ابریشمی ترجمه گردیده بود، مهمترین کتاب در بیان افکار ودیدگاههای آقای اوجالان محسوب می شد که همزمان با دستگیری ایشان در دست مردم قرار گرفت.
احمد اندریاری: هیچ گاه آمار دقیق و رسمی از کشته شدگان به دست نرسید.
احمد اندریاری، نویسنده، روزنامه نگار و مستندساز کرد نیز در خصوص علل به وجود آمدن حوادث اسفند 77 در مناطق کردنشین ایران گفت: عبدالله اوجالان، 15 فوریه 1999 در نایروبی پایتخت کنیا با همکاری موساد اسرائیل، دستگاه اطلاعاتی سیا آمریکا و سازمان امنیت ترکیه دستگیر شد. سپس با یک هواپیما به ترکیه انتقال داده شد. کشورهای امریکا، اسرائیل، ترکیه، انگلستان، یونان و……. در دستگیری وی همکاری داشتند. روزنامه ی «دیلی نیشین» در شماره ی هفته گذشته اشاره داشت که 7 نفر از ماموران موساد اسرائیل که یکی از آنها زن بوده در دستگیری آقای اوجالان شرکت داشتند.
این کارشناس تاریخ ادامه داد: مردم کورد، آقای اوجالان را رهبر ملی خود می دانستند و به راستی همه آقای اوجالان را دوست داشتند. دستگیری آقای اوجالان شوک بسیار بدی بود آن هم به آن شیوه ی خائنانه و در یک توطئه بین المللی. دولت های مشارکت کننده در آن توطئه برای اجرای سیاست های خود اراده ی 40 میلیون کورد را نادید انگاشته بودند.
وی افزود: در کوردستان ایران اپوزیسیون های سیاسی دیگری نیز وجود دارند که ایدئولوژی جدایی از حزب پ ک ک را دارند. این ها بیشترشان متعلق به گذشته هستند اما امروزه بیشتر جوانان و زنان و مردان کورد، عبدالله اوجالان را دوست دارند و او را رهبر ملی خود می دانند. عبدالله اوجالان جدا از رهبری سیاسی مردم کورد، رهبر ادبیات، تاریخ، هنر و انسان بودن نیز هست. او دوست داشتن و چگونه عشق ورزیدن را به انسان ها می آموزد. او درس برابری و یکسانی و جامعه آزاد را می دهد. او در کوردستان نخستین رهبر کوردی ست که از تاریخ و هنر و فلسفه ی زنانه سخن می گوید. دیگر رهبران نیز شاید سخنی در این باب مطرح کرده باشند اما هیچ گاه تحلیل درست و روشنی از وضعیت زن این گونه که آقای اوجالان درباره آن سخن گفته اند، ارائه نکرده اند.
احمد اندریاری که در حال حاضر با بخش اخبار شبکه ماهواره ای «نوروز تی وی» همکاری دارد در ادامه سخنانش اظهارداشت: به دنبال آن توطئه ی بین المللی که سبب دستگیری آقای اوجالان گردید، کوردها یک پارچه آتش و خشم شدند و در تمام دنیا اعتراض خود را به این انسان دزدی و این توطئه نشان دادند. مردم شهرهای کردنشین ایران همچون ارومیه، ماکو، سلماس، سنندج، سقز و مهاباد سعی داشتند تا مثل بقیه ی کردهای سراسر دنیا طی یک راهپیمایی اعتراض خود را نسبت به این مسئله نشان دهند. مردم سنندج نیز با گرفتن مجوز از استانداری کردستان روز سوم اسفند 77 در این اعتراض جهانی شرکت کردند. آنها با انجام دادن راهپیمایی آرام می خواستند با برادران و خواهران خود در کوردستان ترکیه همدل و هم کلام شوند.
اندریاری با بیان این نکته که « اعتراض سوم اسفند، دلیلی شد که بار دیگر جمهوری اسلامی نقاب از چهره بردارد و مردم کورد را مورد تهاجم قرار دهد.» گفت: البته چند روز قبلتر در 27 بهمن ماه سال 1377 کوردها از سراسر ایران به سوی تهران حرکت کردند و در یک حرکت منسجم و دمکراتیک خیابان های آزادی و انقلاب را طی کردند تا به مقابل سفارت ترکیه رسیدند و در آن جا خواستار آزادی عبدالله اوجالان شدند. پس از آن در تمام شهرهای کوردستان، ارومیه، کرمانشاه و ایلام اعتراضات به طور مستمر ادامه داشت. در ارومیه 2 نفر کشته شدند. در سلماس عده ای زخمی و دستگیر شدند. همچنین دانشجویان، روز 29 بهمن ماه در دانشگاه کوردستان شهر سنندج با مجوز قبلی اقدام به برگزاری مراسمی در اعتراض به بازداشت عبدالله اوجالان کردند اما آن مراسم به خشونت کشیده شد و با ضرب و شتم و دستگیری گروهی از دانشجویان و اساتید دانشگاه پایان یافت. در پی آن مراسم راهپیمایی سوم اسفند ماه سنندج از سوی مردم این شهر برنامه ریزی شد. تعدادی از جوانان برای دریافت مجوز به استانداری کردستان مراجعه کردند. آن زمان آقای رمضان زاده استاندار شهر سنندج بود که با خواسته ی دمکراتیک و انسانی جوانان موافقت و مجوز را صادر نمود اما همین مرد شریف که امروز در صف اصلاح طلب های جنبش سبز است ساعت 1 شب هنگامی که همه در خواب بودند در تلویزیون محلی سنندج اعلام نمود که مجوز راهپیمایی فردا لغو شده است. آیا این توهین به شعور مردم نیست؟! اعلام منع راهپیمایی آن هم در زمانی که بیشتر مردم در خواب هستند؟! مردم طبق برنامه ریزی که پیشتر به آنها اعلام شده بود در میدان مرکزی شهر جمع شدند و چون از همان آغاز با برخورد و خشونت نیروهای ضد شورش که تمام سطح شهر را اشغال کرده بودند روبه رو شدند به مقابله پرداختند. در این درگیریها تعداد زیادی از جوانان کشته و زنان و مردان بسیاری زخمی و دستگیر شدند حتا به پیر زنان نیز رحم نکرده و با باتوم های برقی خود بر فرق سر مادران سالخورده می کوبیدند. من خودم یکی از صحنه هایی که شاهدش بودم این بود که مادر سالخورده ای قصد آرام کردن نیروهای مهاجم را داشت اما متاسفانه به جای احترام و حرمت باتوم بود که بر سر و روی پیرزن بیچاره فرود می آمد. شهر سنندج آن روز را هیچگاه از یاد نخواهد برد و آن روز نیز تراژدی دردناک دیگری بر تارک تاریخ نقش بست.
وی همچنین اضافه کرد: دولت ایران از نیروهای گارد ویژه، هلی کوپتر، تفنگ و باتوم برای سرکوب راهپیمایان استفاده کرد. نیروهای سرکوبگر ازاستان های همجوار آمده بودند. بعدها که با نیروهای اعزامی از همدان صحبت کردم -البته در لباس حرفه ی خودم نه در لباس یک شخصیت کورد- یکی از نیروهای همدان گفت: «به ما گفتند: سنی کشان! باید در راه خدا جهاد کنید.» دولت های حاکم سالهاست که با استفاده از مذهب و تفاوت مذهبی سعی در ایجاد تفرقه و جدایی میان کوردها دارند که در گذشته تا حدی موفق بودند. آوردن نیرو از کرمانشاه نیز نتیجه ی همان تفکر «راه اندازی تفرقه در میان کوردها» بود.
این فعال حقوق بشر در ادامه سخنانش افزود: بعد از این رویداد فضای امنیتی شدیدی بر کوردستان حاکم شد. اگر چه در ظاهر همه چیز آرام بود اما نیروهای امنیتی روز به روز در کوردستان افزایش پیدا می کرد که در برابر هر اعتراضی به شیوه ی سرکوب گرانه برخورد می کردند. در اعتراض به حادثه ی قتل شوانه قادری در سال 84 نیز باز هم چندین نفر از مردم کرد معترض کشته و زندانی شدند.
وی که عضو هیات اجرایی سازمان حقوق بشر کورد در اروپا می باشد درخصوص نقش احزاب و فعالان کرد در اعتراضهای اسفند 77 اظهار داشت: اعتراضها کاملاً خودجوش بود. احزاب کردی اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون همچنین فعالان کرد هیچ نقشی در اعتراضها و به خیابان کشاندن مردم نداشتند. مردم کرد کاملاً خود جوش و با دلی آکنده از غم این که چگونه بار دیگر به واسطه ی خیانت بین المللی و با مشارکت همه جانبه دولت ها، رهبر ملی شان دستگیر شده دست به اعتراض زدند. البته این خیانت ها و اندوه ناشی از آن بارها برای مردم کورد تکرار شده بود اما این بار پذیرش آن برای کوردها غیر قابل قبول بود.
اندریاری همچنین درباره تعداد کشته و دستگیر شدگان حوادث اسفند 77 گفت: هیچ گاه آماری رسمی و دقیق از کشته شدگان آن روز به دست نرسید. اشاره ام به روز سوم اسفند در شهر سنندج است. بیشتر کسانی که در آن روز کشته شدند حتا جنازه هایشان به خانواده هایشان بر گردانده نشد و خانواده ها تا به امروز نیز از محل دفن عزیزانشان اطلاعی ندارند. خانواده ها به شدت تحت فشار بودند و تهدید می شدند. چون خانواده های سنندجی بارها شاهد نسل کشی جمهوری اسلامی در کوردستان بودند بنابراین از بیان واقعیت واهمه داشتند و حتا امروز هم از طرح آن خودداری می کنند. سیروان کریمی یکی از کشته شدگان آن روز است که در آن زمان تنها 13 سال داشت. در ارومیه 2 نفر، در ماکو 1 نفر، در سنندج نیز طبق آماری 33 نفر و براساس آماری دیگر 70 نفر کشته شدند. صدها نفر طی حوادث اسفند سال 77 دستگیر شدند. به دختران و پسران جوان تجاوز کردند. موهای سر دختران برای تحقیر در زندان ها تراشیده شد. تعداد زیادی از نوجوانان با پرداخت جریمه های سنگین از سوی خانواده ها از زندان آزاد شدند. اساتید دانشگاهها دستگیر، از دانشگاه اخراج و به حبس های طویل المدت محکوم شدند. بسیاری به زندان محکوم شدند.
این روزنامه نگار کرد نیز در پاسخ به این پرسش که «مردم کرد در اسفند 77 با اعلام قبلی نسبت به مسئله ای معترض شدند که در آن سوی مرزها اتفاق افتاده بود چرا توسط حکومت ایران باید سرکوب شوند؟» اظهار داشت: دولتهای سرکوبگر ترکیه، سوریه، ایران و در گذشته عراق، در خصوص کوردها همیشه سیاست مشترکی را داشتند. کوردستان در سال 1514 بعد از جنگ چالدران میان عثمانی و ایران تقسیم شد. بعد از جنگ جهانی اول نیز به 4 بخش تقسیم گردید. دولت های متصرف همیشه نگران این بودند که کوردها زمانی بخواهند دوباره در کنار هم و در مرز جغرافیایی مشترکی باشند لذا سیاست سرکوبی که در پیش گرفته اند بیشتر اوقات با هماهنگی و به صورت کاملاً مشترک انجام می گیرد. چه بسا بسیاری اوقات نیز از خود کوردها برای از میان بردن کوردها استفاده کرده اند و آنها را نیز به جان هم انداخته اند. آقای احسن هوشمند، جامعه شناس قرن حاضر یکی از آن اندیشمند هاست که با شناسنامه کوردی خود به هویت خود خیانت می کند.
وی در خصوص واکنش مطبوعات، روزنامه نگاران و روشنفکران غیرکرد ایرانی نسبت به حوادث اسفند 77 در مناطق کردنشین گفت: برخی از روزنامه های کشور به آن حوادث اشاره کردند اما چگونگی اشاره این روزنامه ها مهم بود که تا چه اندازه به واقعیت اتفاق افتاده اشاره داشتند؟ این موضوع حتا به مجلس هم رسید و گروهی از نمایندگان نارضایتی خود را نسبت به آن نشان دادند. موسوی لاری که در آن زمان وزیر کشور بود از سوی مجلس فراخوانده شد که متاسفانه در همان مجلس بر اتفاق افتاده سرپوش گذاشتند و آن را مختومه اعلام کردند مانند بسیاری دیگر از جنایتهای جمهوری اسلامی. خلاصه کنم حوادث اسفند 77 در ایران و در دنیا هیچ بازتابی نداشت چون اینجا داستان ملت کرد است. همچنین به ایران در مجامع بین المللی به خاطر این کشتار و نقض آشکار حقوق ملت کرد هیچ اعتراضی نشد.
احمد اندریاری، نویسنده، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر درپایان سخنانش درباره ی سهم نشریات و فعالان کرد در بازتاب مسئله کشتار مردم کرد توسط حکومت ایران در اسفند 77 اظهار داشت: آن زمان در کوردستان مانند امروز نهادهای مدنی و نشریات حضور چشمگیری نداشتند. بیشتر فعالان کورد نیز یا در زندان بودند و یا در بیرون زندان تحت فشار و سرکوب قرارداشتند. بنابراین نشریات کردی و فعالان کرد سهم چندانی در بازتاب مسئله نمی توانستند داشته باشند.
۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه
قاچاق انسان
گزارش قاچاق انسان در سال 2010 میلادی دربارۀ ایران
ایران ردیف 3
آغاز رونوشت
ایران، در ارتباط با زنان، مردان و کودکانی که به فحشاء و کار اجباری واداشته می شوند، هم یک منبع، هم محل عبور و هم یک مقصد است. در داخل کشور، زنان ایرانی را برای اهداف بهره کشی جنسی و تجارت، قاچاق می کنند- این کار گاهی از طریق ازدواج اجباری انجام می گیرد، که "شوهران" تازۀ آنها به منظور پرداختن قروض خود، آنها را مجبور می کنند تا برای تأمین درآمد، یا تهیۀ پول لازم برای هزینۀ مواد مخدر، به روسپیگری بپردازند، یا به عنوان کارگر یا گدا، به طورناخواسته تن به بردگی دهند. در جنوب ایران، پسران و مردان جوان افغان را در خانه های فساد وادار به خودفروشی می کنند. دختران و زنان ایرانی هم به اجبار در کشورهایی مانند پاکستان، ترکیه، قطر، کویت، امارات متحدۀ عربی، عراق، فرانسه، آلمان و بریتانیا وادار به خود فروشی می شوند. گزارش هایی حاکی از فروش زنان برای ازدواج با مردان پاکستانی به منظور بهره کشی جنسی وجود دارد.
مردان و زنانی از پاکستان، بنگلادش، و عراق، به میل خود به ایران مهاجرت می کنند، و یا به مقصد این کشور قاچاق می شوند، و یا برای رفتن به سایر کشور های خلیج فارس، یونان و ترکیه به منظور یافتن کار، از ایران عبور می کنند. متعاقبا، برخی از آن ها تسلیم کار اجباری می شوند و برای پرداختن دیون خود به شرایطی مانند محدودیت حرکت، کار بدون دستمزد، و بدرفتاری های جسمی و جنسی تن در می دهند. طبق گزارش هایی که از ایران می رسد، قربانیان در وهلۀ اول در رشته های ساختمانی و کشاورزی به کارمشغول می شوند، هر چند که بازار کار در این بخش ها ممکن است در سال گذشته به دلیل بحران اقتصادی رو به رکود بوده باشد. طبق گزارش های رسیده، زنان از آذربایجان و تاجیکستان برای یافتن کار به ایران سفر می کنند و سپس به دام فحشای اجباری می افتند. زنان تاجیک پس از عبور ایران درامارات به روسپیگری مجبور می شوند. گزارشهای مطبوعاتی حاکی از آن انست که سازمان های تبهکاری، که گاهی ارتباطات سیاسی هم دارند، نقش مهمی در قاچاق انسان به مقصد ایران و قاچاق از این کشور، بویژه از طریق مرزهای پاکستان و افغانستان و در ارتباط با قاچاق مهاجران، مواد مخدر، و اسلحه ایفا می کنند. نزدیک به یک میلیون افغان در ایران زندگی می کنند که بعضی از آن ها پناهنده و بعضی در جستجوی کار و در برابر شرایط قاچاق انسان بسیار آسیب پذیرند.
دولت ایران از حداقل ضوابط مبارزه با قاچاق انسان به طور کامل متابعت نمی کند، و تلاش چشمگیری هم در این راستا از خود نشان نمی دهد. عدم دسترسی مقامات دولتی آمریکا به ایران، از جمع آوری اطلاعات درمورد مشکل قاچاق انسان و تلاش های دولتی برای مبارزه با آن جلوگیری می کند. در دورۀ تهیۀ گزارش، ایران اطلاعاتی درمورد تلاش های ضد قاچاق انسان خود، در اختیار جامعۀ بین المللی قرار نداد. با این حال، اطلاعات در دسترس از طریق سازمان های غیر دولتی، مطبوعات، سازمان های بین المللی، و دولت های دیگر، حاوی دو نتیجۀ اساسی است: یکی این که، قاچاق انسان در ایران، از این کشور و به مقصد آن، به طور گسترده ای در جریان است؛ و دوم این که، پاسخگویی مقامات در مورد مجازات ناقضان قانون، حمایت از قربانیان، و از میان بردن قاچاق انسان، ناکافی است. البته، بعضی جنبه های قوانین و سیاست ایران، مانند مجازات قربانیان و موانع قانونی برای به مجازات رساندن مجرمان، مانع از مبارزه با قاچاق انسان است. دولت ایران، در همایش های بین المللی به این اصل که قربانیان قاچاق انسان، نباید به این عنوان که درمعرض قاچاق قرار گرفته اند مجارات شوند، اعتراض کرده است.
توصیه هایی برای ایران: آگاهی دادن به جامعۀ بین المللی از کوشش های کشور در تحقیقات مربوط به جرایم قاچاق انسان و تحت تعقیب قرار دادن و مجازات مجرمان، از جمله مقاماتی که در قاچاق انسان دست دارند؛ ایجاد روالی درجهت شناسایی قربانیان قاچاق انسان و حمایت از آنان، بویژه در میان گروه هایی مانند زنانی که به خاطر روسپیگری بازداشت می شوند؛ و متوقف کردن مجازات قربانیان قاچاق انسان به عنوان ارتکاب به اعمال غیرقانونی در نتیجۀ قاچاق شدن.
پیگرد قانونی
در سال گذشته، اطلاعات موثقی درمورد تحقیقات مربوط به قاچاق انسان، پیگرد قانونی، محکومیت یا مجازات دست اندرکاران این جرم، ارائه نشد. قانونی که در سال 2004، از تصویب گذشته، قاچاق انسان را از طریق تهدید و ارعاب و توسل به زور، سوء استفاده از قدرت و یا آسیب پذیری قربانی برای مقاصد روسپیگری، برداشتن اعضای بدن، بردگی یا ازدواج اجباری ممنوع ساخته است. اما طبق گزارش ها، این قانون به اجرا درنیامده است. به موجب قانون اساسی یا قانون کار، و یا هردو، کار اجباری و انقیاد به خاطر بدهی غیرقانونی اعلام شده؛ پرداخت جریمه، و یک سال زندان به عنوان مجازات برای جلوگیری از این جرایم کافی نیست و تناسبی بامجازات های تعیین شده برای جرایمی مانند تجاوز جنسی، ندارد. به علاوه، قانون کار کارگرانی را که در خانه ها خدمت می کنند، شامل نمی شود. ازدواج های موقت (صیغه)، از سوی قانون مجاز دانسته می شود. بعضی افراد برای مجبور کردن زنان به روسپیگری، از این قانون سوء استفاده می کنند؛ گزارشهایی حاکی بر اجبار زنان ایرانی به روسپیگری در پی ازدواج موقت با مردان پاکستانی و درکشورهای خلیج فارس وجود دارد. تحقیقات، پیگرد های قانونی، و محکومیت مجرمان قاچاق انسان در این کشور در اولویت قرار ندارد. رعایت عدالت درمورد زنانی که مجبور به روسپیگری شده اند بسیار دشوار است؛ نخست، به این دلیل که شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است، و دوم، به این دلیل که زنانی که درمعرض تجاوز جنسی قرار می گیرند، ممکن است خود متهم به برقراری روابط جنسی در خارج از محدودۀ ازدواج شوند. همدستی مقامات رسمی هم می تواند مشکل ساز باشد؛ به طوری که گزارش شده، قاچاقچیان انسان دارای روابط بسیار نزدیکی با برخی مقامات و سازمان های امنیتی بوده اند.
حمایت
در سال جاری گزارشی مبنی بر تلاش ایران در جهت ارتقای حمایت از قربانیان قاچاق انسان، دریافت نشده است. ایران برای شناسایی قربانیان قاچاق انسان که از طبقات آسیب پذیر هستند، اقدامی نکرده و مقامات، میان قربانیان قاچاق انسان و مهاجران بدون مدارک شناسایی، تمایزی قائل نمی شوند. بنا بر گزارش های رسیده، دولت قربانیان قاچاق انسان را برای ارتکاب به اعمال غیر قانونی زنا و روسپیگری به عنوان مجرم مورد مجازات قرار می دهد. گزارشهای زیادی مبنی بر دستگیری و تحت پیگرد قانونی قرار گرفتن تعداد زیادی از قربانیان قاچاق انسان به جرم روسپیگری و زنا توسط دولت وجود دارد. به درستی معلوم نیست که در زمان تهیۀ گزارش، چه تعدادی ازقربانیان به جرم این اعمال که در نتیجۀ قاچاق شدن صورت گرفته، مجازات شده اند. طی نشست گروه کاری قاچاق انسان در فوریۀ 2010 که در وین برگزار گردید، ایران اعلام داشت که هیچ گونه توصیه ای را مبنی بر بخشودگی قربانیان قاچاق انسان از جرایمشان نمی پذیرد؛ نمایندۀ ایران اظهار داشت هر قدر هم قاضی بخواهد وضعیت قربانی بودن زنان را در روسپیگری مورد توجه قرار دهد، بازهم با معافیت این زنان از مجازات مخالفت خواهد کرد. بیشتر قربانیان قاچاق انسان برای دورۀ کوتاهی بازداشت و سپس از کشور اخراج می شوند. برخی از سازمان های تأمین اجتماعی به زنان ایرانی قربانی کمک می کنند. قربانیان خارجی قاچاق انسان راه قانونی دیگری در مقابل خود ندارند، مگر انتقال به کشورهایی که ممکن است در آنها گرفتاری و مجازات در انتظارشان باشد. طبق گزارش سال 2009 یونیسف و مقامات ایالتی هرات در افغانستان، در سال 2008 بیش از هزار کودک از ایران اخراج شده و در معرض فقر و خطر سوء استفاده از جمله قاچاق انسان، قرار گرفتند؛ تلاشی در جهت شناسایی قربانیان قاچاق انسان در میان این گروه صورت نگرفته است. در زمان تهیۀ گزارش تا کنون، ایران دست به اخراج تعداد زیادی از افغان های فاقد مدارک شناسایی زده و حمایتی از آن ها در برابر بلای قاچاق انسان نکرده است. در گزارشهای پیشین آمده بود که دولت، قربانیان را تشویق نمی کند که در پیگیری پرونده های مربوط به قاچاق انسان به مجریان قانون کمک کنند.
پیشگیری
در سال گذشته، گزارشی مبنی برانجام تلاش هایی از جانب دولت ایران در جهت پیشگیری از قاچاق انسان مانند به راه انداختن پیکاری به منظورآگاهی دادن به مردم دربارۀ قاچاق انسان، کاستن از تقاضای تجارت جنسی، و یا کاستن از گردشگری ایرانیان در خارج برمبنای سوءاستفادۀ جنسی از کودکان نرسیده است.
ایران از کشور های امضا کنندۀ پروتکل قاچاق اشخاص( TIP) سال 2000 سازمان ملل نیست